دلیل اجتهادی و دلیل فقاهتی

دلیل یعنی منبع حکم یعنی آن چیزی که حکم را از آن استخراج می‏کنیم. موضوعات دارای حکم واقعی هستند مثل نماز که حکم واقعی آن وجوب است و منبع استخراج این حکم قرآن و سنت است.

دلییل اجتهادی آن دلیلی است که حکم واقعی را از آن بدست می‏آوریم.

نکته: قرآن و سنت واجماع و عقل دلیل اجتهادی هستند و حکمی که از آن به ما می‏رسد، حکم واقعی می‏باشد.

نکته: اگر در مسأله‏ای دلیل اجتهادی نداشتیم یعنی نه در قرآن، نه در سنت، نه در اجماع و نه توسط عقل، حکم واقعی مسأله بیان نشده باشد به ناچار سراغ دلیل فقاهتی می‏رویم.

دلیل فقاهتی همان اصول عملیه می‏باشد یعنی برائت، احتیاط یا اشتغال، تخییر و استصحاب.

زمانیکه ما از طریق دلیل فقاهتی، به حکم مسأله‏ای دست پیدا می‏کنیم، درواقع به حکم ظاهری مسأله پی‌برده‏ایم نه حکم واقعی. به همین خاطر است که می‏گویند: الاصلُ دلیلٌ حیثُ لا دلیل یعنی اصل عملی (دلیل فقاهتی)، زمانی ملاک عمل قرار می‏گیرد که ما به دلیل اجتهادی دسترسی نداشته باشیم. مثال: سیگار کشیدن موضوعی است که می‏خواهیم بدانیم حلال است یا حرام؟ در دلیل اجتهادی، حکم واقعی در مورد سیگار کشیدن وجود ندارد و در نتیجه سراغ دلیل فقاهتی می‏رویم که در اینجا اصل برائت را جاری می‏کنیم یعنی حرام نمی‏باشد. حکمی که ما از این طریق به آن رسیدیم یک حکم ظاهری است