روانشناسی موفقیت نوبت(۱۴): بازنگری در تعریف موفقیت


به نام خدا 


روانشناسی موفقیت: مجموعه یادداشت های مدیریت فکر، جسم و روان برای رسیدن به اهداف 


دکتر بودا وثوق احمدی


 (تلگرام telegram.me/movafaghtar inha


  یادداشت نوبت چهاردهم: بازنگری در تعریف موفقیت 






با سلام به یاران همیشگی یادداشتهای موفقیت. با وجود اینکه این هفته در سفر بودم و فرصت کافی برای نوشتن یادداشتی به روال هر هفته در اختیار نداشتم، اما ذهن و روانم هر لحظه با شما همراهانی بود که با عزمی راسخ مشغول آماده شدن برای شرکت در آزمون وکالت امسال هستید. در مجال کوتاهی که فراهم شد، با الهام گرفتن از سفر، مطلب بسیار کوتاهی در مورد بازنگری در تعریف موفقیت نوشتم که در ادامه تقدیم میکنم. امیدوارم چون همیشه مرا در جریان و روند حرکت خود در مسیر پیشرفت و آمادگی برای آزمون قرار دهید و این یادداشت کوتاه کمک کوچکی باشد برایمان در جهت بازنگری در تعریفی که از موفقیت و خوشبختی در ذهن داریم.  وقتى به سفر میرویم، با مردمى همراه می شویم که هریک چون ما براى رسیدن به مقصدى دور یا نزدیک قدم در راه گذاشته و رنج سفر را به جان خریده اند. برخى با پیش بینى و دوراندیشى بسیار، آماده و مجهز، و برخى با کمترین توشه، ولى امیدوار، سفر خویش را آغاز مى کنند. هستند مسافرانى که فقط به رسیدن فکر مى کنند و با شتاب مایل به ادامه مسیر بدون اتلاف وقت بوده و توجه چندانى به اطراف و ویژگیهاى جاده و کیفیت گذر از آنرا ندارند. دسته دیگر اما اهل توقفهاى پى در پى و اتراق کردن و اکتشاف مناظر و طبیعت و جاذبه هاى مسیر و شهرها و روستاهاى  سر راه بوده و عجله اى براى رسیدن ندارند، هرچند که نهایتا آنها نیز مایل به رسیدن به مقصدى که از قبل تعیین کرده اند هستند. مسافران دسته اول که مى توان از آنها با عنوان مقصد-محور یا هدف-محور نام برد، مقصد را آنچنان پرجاذبه و دلفریب براى خود تعریف نموده اند که نه تنها بزرگترین تفریحات و جاذبه هاى مسیر توجهشان را جلب نمى کند بلکه حاضرند از سنگلاخترین، دشوارترین و طولانیترین مسیرها بدون خم به ابرو آوردن گذر کنند تا هرچه سریعتر به مقصد نهائى برسند. در مواردى که هدف و مقصد، مطابقت دقیقى با رؤیا و آرزوهایشان داشته باشد، رسیدن و در آغوش کشیدن هدف، ذهن، جسم و روانشان را آکنده از غرور و سرمستى و لذتى وصف ناپذیر کرده و تا مدتى آنها را سرشار و در اوج خوشبختی نگه مى دارد. اما براى هدف-محورانى که مقصد رؤیاییشان با آنچه که در واقعیت با آن مواجه مى شوند فرسنگها فاصله دارد، گاه سرخوردگى و افسردگىِ عمیقى قابل پیش بینى است که شاید ماه ها و سالها جسم و روانشان را شدیدا متاثر کند.  از طرف دیگر، دسته دوم یا همان گروه مسافرانِ شادى-محور، از فرصت فراهم شده در طى سفر براى لذت، شادى و کشف جاذبه ها و آشنایى با دوستان جدید استفاده کرده و گویى رسیدن به مقصد صرفآ بهانه اى بیش براى آغاز برخورداری از زیباییها و منافع این مسیر نبوده است. در مواردى که این مسافران موفق به رسیدن به مقصد و هدف تعیین شده مى شوند، نه تنها حس خوب دستآوردهاى هرروزه مسیر را تجربه کرده اند بلکه نهایتآ خود را غرق در سرور رسیدن به مقصد نیز یافته که تأثیر خوش لذتها و سرشار بودنهاى هرروزه را برایشان دوچندان مى کند. اما شادى-محورانى که به اندازه کافى بر روی رسیدن به مقصد تمرکز نداشته  و یا به عبارت دیگر به میزان کافی هدف-محور نبوده و صرفآ مجذوب مناظر و جذابیتهاى مسیر شده و نتوانند به خط پایان برسند، طبیعتآ دچار سرخوردگى و ناامیدى مى شوند، هرچند این یأس و سرخوردگی کمتر از ناامیدی و یأسی است که هدف-محورانی که موفق به رسیدن به هدف نمی شوند تجربه می کنند. در بسیارى از موارد این دسته از افراد اقدام به تکرار دوباره و چندباره طى کردن مسیر مى کنند که غالبآ و مکررا منتهى به شکستها و سرخوردگیهای بیشتر مى شود. بیشتر این افراد دچار خوشبینى غیرواقع گرایانه هستند که موجب مى شود سختیها و مصائب جاده منتهى به مقصد را دست کم گرفته که خود زمینه ساز انحراف از جاده و عدم تحمل رنجهاى مسیر و نهایتا نرسیدن به هدف مى شود.


همه ما مانندمسافران مثال بالا، بدنبال رسیدن به اهدافى که براى خود درنظر میگیریم هستیم. برخى از ما هدف-محور، برخى دیگر شادى-محور، برخى بدبین یا خوشبین غیرواقعگرا و برخى بدبین یا خوشبین واقعگرا بوده و برخی نیز جایی در میانه این دسته بندیها قرار می گیریم. هر کدام از ما، دوره هاى مختلف زندگى خویش را بدنبال اهدافمان سپرى کرده و در این راه با شکستها و موفقیتهای گوناگونی مواجه میشویم که از آنها درس گرفته و تجربه می اندوزیم. نیزهریک از ما، موفقیت را به فراخور خاستگاه ، دانش، سن و سال و تجارب خود تعریف کرده و اغلب کمتر توجهى به روش و راه کارهاى دسته هاى دیگر اجتماع برای رسیدن به مقصد می کنیم. غافل از آنکه بررسى و تحلیل برداشتها و روشهاى سایرین خصوصآ کسانى که آنها را به عنوان افراد موفق ستایش کرده و به عنوان الگو بر مى گزنیم، درسهاى بسیارى برایمان خواهد داشت که ما را در اصلاح رویکرد و فلسفه خویش در دنبال کردن اهداف کوچک و بزرگ درازمدت یا کوتاه مدت یاری خواهد رساند. چه بسا اکثر ما نیازمند آنیم که از این ابزار ساده بازنگری در تعریف موفقیت و روشهای رسیدن به  آن، مانند چوب حفظ تعادل بندبازان، براى رد شدن از روى طناب نازک مسیر پرخطر ولى هیجان انگیز رسیدن به مقصد استفاده کنیم. در این میان دست یابی به تعادل میان هدف-محورى و شادى-محورى و خوشبینى و بدبینی واقعگرایانه، مهمترین و حساسترین وظیفه ماست ،اگر خواهان رسیدن به مقصد که برای بسیاری از ما همانا آرامشی درونی و پایدار است  هستیم.



توصیه

تعریفى از موفقیت و خوشبختی که در ذهن داریم را مرورى دوباره کنیم. توجه ویژه اى کنیم به این تعریف و ارتباط آن با اهداف اصلى و بزرگ زندگیمان. آیا تناسبى بین این دو وجود دارد؟ اهداف خود را بازنگری کنیم. تا چه میزان اهدافمان با فلسفه و روشمان در راه رسیدن به موفقیت با تعریف شخصى که از آن داریم سازگار است؟ آیا اهدافى  را که دنبال میکنیم در راستای خواستهای قلبى مان  بوده و ما را رهنمون به آرامش و برخوردارى از صلح درونی می شوند؟ سوال مهم دیگر آنکه خود را در چه دسته بندى از لحاظ هدف-محور یا شادى-محور بودن طبقه بندى میکنیم؟ از نقطه نظر خوشبینى و یا بدبینى واقعگرایانه یا غیرواقعگرایانه چطور؟ آیا تناسبى بین جایگاه خود در این طبقه بندى و اهدافمان و تعریفمان از موفقیت و نیز خوشبختى وجود دارد؟ اگر پاسخ مثبت است، این تأییدیست بر درست بودن روش و عملکردمان که این بازشناسى به تثبیت و استحکام آن کمک خواهد کرد. اما اگر متوجه وجود اشکال و عدم تناسب و سازگارى بین تعریف موفقیت و خوشبختى و روشى که براى رسیدن به آن درپیش گرفته ایم شدیم، نیازمند به اصلاح تعریف موفقیت و یا روشی که برای رسیدن به آن در پیش گرفتیم  و یا اصلاح هردوی این موارد هستیم. تعریف دورنمای زندگى و مراجعه به الگو و مشاوران دلسوز کمک شایانى به سازگار کردن تعریفی که از موفقیت در ذهن داریم با روش و مسیری که برای رسیدن به آن انتخاب کرده ایم خواهد کرد.



موفق و پیروز و شاد باشید تا یادداشت هفته آینده




بودا وثوق احمدی 


دوشنبه ۸ شهریور ۱۳۹۵