استحسان مشتق از حسن و در لغت به معناي نيك دانستن و پسنديدن است. در اصطلاح اصول معنايي نزديك به همين معنا دارد و تعريف آن به شرح زير است:
- علماي حنفي آن را چنين تعريف كردهاند: «دليلي است كه نزد مجتهد ثابت است ولي نميتواند بيانش كند چون الفاظ و عبارات ياراي آن را ندارد».
- علماي مالكي آن را چنين تعريف كردهاند: «برتري دادن مصلحت خاصي در برابر دليل كلي».
- علماي حنبلي آن را بدين گونه آوردهاند: «در مسألهاي از حكمي كه نظائر آن دارد، به دليل خاصي عدول كنيم».
- علماي شافعي و اماميه چون استحسان را حجّت نميدانند و براي آن تعريفي ذكر نكردهاند.
نكته: با توجه به تعاريف مجوزين استحسان ميتوان گفت: استحسان عبارت است از اين كه در جايي كه با قياس يا قاعدة كلي يا دليل ديگر ميتوان حكم شرعي را استنباط كرد، از آن صرف نظر كرده و به ملاحظة مصلحت خاص مورد، حكمي مخالف براي مسأله پيدا كنيم، مثلاً هر گاه كسي حيوان ديگري را مشرف به مرگ ببيند و آن را سر ببرد كه گوشت آن حلال باشد، اين كار اتلاف مال غير و موجب ضمان است و حال آن كه استحسان و رعايت مصلحت ايجاب ميكند كه اين كار جايز و بدون ضمان باشد.