منظور از اصل برائت يا اصالة البرائه، اين است كه در مواردي كه در حكمي شك داريم، معتقد شويم كه در مقام عمل موظف به آن نيستيم مثلاً اگر ندانيم كه حكم استعمال دخانيات چيست و با بررسي و تحقيق كافي هم دليلي در اين باره به دست نياورديم و در حكم واقعي آن مردد بمانيم، براي اين كه در مقام عمل از ترديد و دو دلي درآييم مي‌گوييم «اصل، برائت است» يعني در اين مورد كه حكم حرمت ثابت نيست، استعمال دخانيات جايز و مباح است.

اصولي وجود دارند كه شباهت زيادي با اصل برائت دارند و گاهي به آن مشتبه مي‌شوند. مهم‌ترين اين اصول عبارتند از: اصل عدم و اصل اباحه.

همه چيز از عدم به وجود و از نيستي به هستي آمده است. براي اثبات عدم نيازي به دليل و برهان نيست و اين اثبات وجود چيزي است كه محتاج دليل است. اين مطلب بديهي و روشن و حكمي است عقلي و آن را بدين بيان خلاصه كرده‌اند كه: اصل، عدم چيزي است تا وجودش ثابت شود و به اصل عدم ناميده شده است.