عادت از عود وبازگشت و در لغت به معناي خوي است. هر گاه كاري در اثر تكرار چنان مطبوع طبع شود كه انجام مكرر آن خوشايند و ترك آن دشوار شود، مي‌گويند عادت به وجود آمده است. اعتياد، مصدر باب افتعال و معتاد، اسم فاعل و مفعول آن از همين ريشه و جملة «العادةُُ طبيعةٌٌ ثانويه» اشاره به همين معناست.

در اصول فقه عادت را چنين تعريف كرده‌اند: «چيزي است كه بدون ملازمة عقلي تكرار مي‌شود.» با توجه به تعريف عناصر عادت يكي عنصر مثبت تكرار است و ديگري عنصر منفي «از روي علاقه‌ي عقلي نبودن».

نكته: هر گاه تكرار چيزي ناشي از رابطة عقلي و عليت بين دو چيز باشد، نمي‌توان آن را عادت ناميد. مثلاً تكرار تحرك پس از به وجود آمدن هر علت محركه‌اي قطعي است ولي اين تكرار را نمي‌توان عادت دانست چون معلول علتي عقلي است.