طرفداران مکتب اصالت اراده، قواعد عرفی را مبتنی بر توافق و تراضی ضمنی و فرضی کشورها میدانند. اين نظريه در قرن 17 توسط گروسيوس، آنزيلوتی و تریپل ابراز شد.
عدهای مانند ساويينی معتقدند که مبنای عرف، قاعدة وجدان حقوق جمعی و احساس مشترک حقوقی است که فراتر از ارادة کشورها قرار میگيرد. اين نظريه بر پاية اصول جامعه شناختی و زيست شناختی استوار است.