"مقلِّد" كسي است كه اين قدرت و توانايي را نداشته باشد اعم از اين كه بيسواد محض باشد يا اهل علم و اطلاع در علوم شرعي بوده ولي به درجة اجتهاد نرسيده باشد و يا در رشتههاي علمي ديگر متخصص و متبحر باشد. چنين كسان بايد در مسائل مذهبي از مجتهد پيروي كنند و آنها را مقلد گويند. به كار بردن ادلة استنباط احكام از وظايف مجتهد است و در بحث ما نيز اين مجتهد است كه بايد برائت را به كار برد و تصميم بگيرد. با اين همه به نظر ميرسد در شبهات موضوعي آنجا كه از موضوعات شرعي نباشد، مقلدين نيز بتوانند شخصاً اصل برائت را به كار برند زيرا وظيفة مجتهد بيان حكم بوده و تشخيص موضوع به عهدة مقلد است و چون مقلد در تشخيص موضوع صاحبنظر است، ناچار بايد اجازة به كار بردن اصول را در موضوعات داشته باشند مثلاً هر گاه در حرمت نكاح زني ترديد باشد، به علت احتمال اين كه از اقارب نزديك و از محارم باشد، در اينجا مقلدين هم ميتوانند اصل برائت را جاري كنند.
بديهي است كه در موضوعات شرعي كه احتياج به اعمال نظر و اجتهاد دارد، مقلد بايد از مجتهد استفتاء كند و از او پيروي نمايد.