1.  معنای وضع الفاظ:

وضع در لغت به معنای گذاشتن و قرار دادن است. دراصطلاح اصول و منطق نیز تقریباً در همین معنا به کار رفته و منظور از آن قرار دادن لفظی در برابر معنایی است. چنانچه کسی نام فرزند خود را هوشنگ می‏گذارد یا شهرداری برای خیابانی نام امیر کبیر را معیّن می‏کند. در مثال اول فرزند، موضوع له؛ کلمة هوشنگ، موضوع؛ پدر، واضع و عمل او را وضع گویند و در مثال دوم خیابان موضوع له، کلمۀ امیر کبیر، موضوع؛ شهرداری، واضع و عمل را وضع نامند.

پس از انجام وضع، لفظ بر معنا دلالت می کند یعنی وقتی می‏گویند هوشنگ کسانی که از مراسم نامگذاری اطلاع یافته‏اند، می‏فهمند که منظور نوزاد است و وقتی می‏گویند خیابان امیر کبیر خیابان معینی به نظر کسانی که از این نامگذاری آگاهند می‏رسد. پس وضع یکی از اسباب دلالت است. لفظ را "دال" و معنا را "مدلول" و به اعتباری نیز مفهوم می‏نامند.

نکته: دراصطلاح حقوق "وضع قانون" به معنای تصویب قانون است و درعرف عام مردم "وضع" به معنای "حال" است و می‏گویند: "اوضاع و احوال..."

نكته: دلالت بر معنی ذاتی نیست زیرا اگر ذاتی بود در نتیجه هر کس در دنیا لفظی را می‏شنید باید می‏رفت سراغ معنی.