پيروان اين مكتب، مبناي قواعد بينالمللي را خارج از ارادة بشري و مستقل از ارادة دولتها ميدانند. طرفداران اين مكتب نيز در چند گرايش جاي گرفتهاند:
الف – نظرية حقوق طبيعي: حقوق طبيعي، مجموعة قواعدي است مبتني بر عقل و فطرت آدمي كه در روابط ميان افراد، بدون دخالت قدرتهاي اجتماعي الزامي است. ويتوريا و سوآرز از مشهورترين نظريهپردازان حقوق طبيعي بر مبناي الهيات هستند. به اين معنا كه از نظر اين دو، قواعد حقوقي همگي منشأ الهي داشته و ميتوان ارادة خداوند را از كتب آسماني(عهد عتيق و عهد جديد) (Bible) استخراج نمود.
ب- نظرية قاعدهگرايي يا اصالت اعيان: كلسن با طرح اين نظريه كه آن را نظرية عيني حقوق يا نظرية محض حقوق هم ميگويند، علم حقوق را بطور كلي علم وظيفه دانسته و ارزش، اعتبار و آمريت هر قاعده را به قاعدة بالاتر خود منوط ميكند و در رأس قواعد نيز يك قاعدة بنيادين وجود دارد كه اصل وفاي به عهد است.
ج- مكتب جامعهشناسي حقوقي: دوگي و سل با الهام از نظريات دوركيم و كنت از پيروان اين نظريه هستند. به گمان اين گروه بايد به ياري مشاهدة وقايع و استفاده از تحقيقات تاريخي و آماري و شرايط زندگي اجتماعي، بين حوادث، رابطة عليت را احراز نمود. به بيان ديگر، تعامل واقعيات و حوادث اجتماعي، حقوق را ايجاد ميكند و ارادة دولت، هيچ نقشي در اين زمينه ايفا نميكند.