1ـ مرتكب قصد فعل دارد و قصد نتيجه هم دارد(مقصودمرتکب فردیاجمعی معین است).
2ـ مرتکب قصد فعل دارد ولي قصد نتيجه ندارد اما رفتار وي نوعاً كشنده است و قاتل به اين امر آگاه است. اصل بر آگاهي قاتل است.
3ـ مرتکب قصد فعل دارد ولی قصد نتيجه ندارد و فعل وي نيز نوعاً كشنده نيست اما به علت ويژگي خاص مجنيعليه يا وضعيت خاص زماني يا مكاني موجب مرگ گردد و مرتكب بر اين وضعيت يا ويژگي آگاه باشد، در اين حالت علم به دو چيز بايد ثابت گردد:
الف. علم به وضعيت يا ويژگي خاص مجنيعليه
ب . علم به اينكه رفتار قاتل نسبت به چنين مجنيعليه اي موجب مرگ ميشود در اين حالت اصل بر عدم آگاهي است.
4ـ قاتل قصد فعل دارد و قصد نتيجه هم دارد اما مقصود وي فرد يا جمعي غيرمعين است مثل بمبگذاري در اماكن عمومي .
نكته: هر چند در فرض دوم اصل بر آگاهي است اما در موارد استثنايي اصل بر عدم آگاهي است مثل فرضي كه جنايت صرفاً به علت حساسيت زياد موضع آسيب واقع شده باشد و اين حساسيت زياد غالباً شناخته شده نباشد. در چنين حالتي اصل بر اين است كه قاتل نيز نسبت به اين موضوع آگاهي نداشته باشد.