دليل پنجم: عقل
241- دلیل عقلی حکمی است عقلی که با درک صحیح آن ممکن است حکم شرعی به دست آید.
242- مستقلات عقلی ادراکات مستقلی است که حسن و قبح اعمال را مستقلاً و بدون نیاز به حکم شرعی در می یابد.
243- استلزامات عقلی مقدماتی برای انجام عمل واجب است که به حکم عقل واجب است و طبق آن مقدمات واجب عقلاً واجب است.
244- طبق قاعده استلزامات عقلی اذن در شیء عقلاً مستلزم اذن در لوازم آن می باشد.
245- دلیل عقلی با بنای عقلا متفاوت است زیرا حکم عقلی برهانی نظری است اما بنای عقلا ناشی از عمل و رفتار خردمندان است.
246- حجیت بنای عقلا زمانی تمام است که به امضاء شارع رسیده یا مورد رد شارع قرار نگرفته است.
247- گاه حکم عقل به صورت تقیه ظاهر می شود یعنی عملی که واجب است اگر موجب خطر غیرقابل جبران از سوی دشمنان باشد مکلف باید از انجام آن پرهیز کند.
| عقل | ادراك عقلي كه بتواند زمينه حكم شرعي را فراهم سازد: برهان نظري است. | |||
| اقسام | تقسيم اول | مستقلات عقلي: ادراك مستقلي است كه بدون التفات به شرع نيز درك ميشود. مثل محكوم بودن تجاوز و ظلم استلزامات عقلي: در شرع دستوري وجود دارد كه مقدمات آن را عقلاً لازم ميدانيم مثلاً شرع دستور به تحويل مال محجور پس از رفع حجر ميدهد و عقل تنظيم صورت حساب مدت تصدی را. | ||
|
|
|
| ||
| تقسيم دوم | احكام عقلي : مبتني بر قاعده تحسنين و تقبيح عقلي هستند. احكام عقلي : مبتني بر قاعده تحسنين و تقبيح عقلي نيست. | |||
|
|
|
| ||
| تقسيم سوم | احكام واقعي: ناشي از درك كامل و روشن حقايق امور می باشد. حكم ظاهري: در صورت نبودن حكم و فقدان دليل حكمي ظاهري داده ميشود. | |||
|
|
|
|
| |
|
| بحث مقدمه واجب و بحث اذن در شي از مباحث عقلي استلزامي ميباشد. | |||
| مقدمه واجب: واجب نفسي نيست. مقدمه واجب: واجب تعبدي نيست. مقدمه واجب: واجب اصلي نيست. مقدمه واجب: واجب است و گواهي وجوب آن، طبع سالم و حكم عقل می باشد. اذن درشي اذن در لوازم آن است که بحثي عقلي است و منظور از لازم كليه لوازم از جمله مقتضاي ذات و اطلاق عقد است. | ||||
| اقسام مقدمه | بر حسب مقام حاكم به توقف | مقدمه شرعي: وابستگي و توقف بين دو چيز را شرع تعيين كرده باشد. مقدمه قانوني: وابستگي و توقف بين دو چيز را قانون تعيين كرده باشد. مقدمه عقلي: وابستگي و توقف بين دو چيز را عقل درك ميكند. مقدمه عادي: وابستگي و توقف بين دو چيز را عرف تعيين ميكند. |
|
|
| |
| بر حسب شدت و ضعف و اندازه وابستگي | مقتضي: علتي كه آماده تأثير باشد ولي مانعي آنرا از تحقق ذی المقدمه بازداشته است. سبب: مقدمهاي كه ذاتاً ميتواند موثر باشد ولي به شرط اينكه عوامل مساعد برای ایجاد ذی المقدمه فراهم باشد. شرط: وجودش در ايجاد ذي المقدمه تأثير زيادي ندارد ولي اگر وجود نداشته باشد حتماً ذي المقدمه ايجاد نميشود. عدم مانع: مقدمهاي كه وجودش ذي المقدمه را از بين ميبرد: عدم مانع مقدمهاي است براي امر ممنوع مُعِد: تأثير كمي براي وجود ذي المقدمه دارد و زمينه وجودي آنرا فراهم ميكند. علت تامه :هرگاه تمام مقتضیات وجود ذی المقدمه فراهم باشد و مانعی وجود نداشته باشد علت تامه به وجود می آید. | |
|
|
|
تماس با موسسه