دلیل چهارم : قیاس

226- تسری دادن حکمی از یک موضوع به موضوع دیگر به لحاظ وجود وجوه مشترک میان آن دو موضوع.

227- برای قیاس باید حکم اصل ، حکم شرعی فرعی باشد اعم از اینکه حکم تکلیفی یا حکم وضعی باشد و در اصول اعتقادات و در معانی الفاظ و کلمات قیاس جاری نمی باشد +حکم اصل باید با دلیل قرآن و سنت ثابت شده باشد نه با قیاس دیگر .

228- اصل یا مقیس علیه نباید خود مستثنا باشد زیرا خود حکم خاصی است که نمی تواند موضوع حکمی دیگر قرار گیرد.

229 - قیاس اصولی همان تمثیل منطقی است و قیاس منطقی برهان اصولی است .

انواع قياس:

230-  منصوص العله: علت حكم به صورت نص (مدلول صريح) بوده و از زبان و لسان شارع درك مي‌شود.

231-  حجيت اين قياس به اين دليل است كه در صورت تصريح شارع به علت حكم در موردي، قضيه از صورت قياس شرعي و تمثيل منطقي خارج و به شكل قياس منطقي در مي‌آيد كه دلالت عقلي و قطعي دارد و برهان اصولي مي‌باشد.

232- مستنبط العله: علت حكم ظناً از کلام استنباط شود و در كلام شارع نباشد و عقل آنرا درك و بر اساس آن حكم را به مقيس تسري دهد. شيعيان آنرا حجت نمي‌دانند.

233- قياس جلي: قطعاً بدانيم كه جهات افتراق فرع و اصل، تأثيري در حكم قضيه ندارد مانند قياس زن بر مرد در اثبات احكام آنها و قياس ثمن بر مبيع از لحاظ حكم آنها و وصیت براي كافر و هبه براي او. 

* قياس اولويت: از نوع قياس جلي است و علت حكم در فرع قوي‌تر از اصل می باشد.

234-  قياس خفي: به طور قطع ندانيم كه جهت افتراق فرع و اصل تأثيري در حكم ندارد بلكه ظن بر عدم تأثير آن داريم.

235-  تنقيح مناط قطعي= قياس به الغاء فارغ : نوعي قياس جلي است (تعيين علت )

236- اتحاد طريق: نصي در خصوص حكمي وجود دارد و همان علت در موردي كه حکمش مسكوت است موجود باشد: قياس جلي.

237- تخريج مناط يا مناسبت يا اخاله: استنباط علت: نوعي از قياس مستنبط العله .

238- وحدت ملاك:

1- اگر علت مصرح باشد: معادل اتحاد طريق و از نوع قياس منصوص العله می باشد.

2- اگر علت مصرح نباشد: معادل تخريج مناط و از نوع قياس مستنبط العله است. 

239- در حقوق ایران قیاس مستنبط العله حجت نمی باشد و انواع دیگر قیاس در موارد مصرح قانونی قابل کاربرد است.

240- در جزائیات و امور کیفری به کارگیری قیاس فاقد وجاهت قانونی است.

قياس

تعريف: اثبات حكم موضوعي براي موضوع ديگر به لحاظ وجود مشترکاتی ميان آن دو موضوع

عناصر

1- موضوعي كه حكمش معلوم است: اصل يا مقيس عليه .

2- حكم اصل .

3- موضوعي كه حكمش مجهول است: فرع يا مقيس.

4- سبب حكم كه در هر دو موضوع وجود دارد: جامع یا علت .

 

 

انواع

1- منصوص العله: علت حكم از زبان شارع فهميده شود.

2- مستنبط العله: علت حكم را عقل درك و استنباط كند.

3- قياس جلي: قطعاً بدانيم جهات افتراق فرع و اصل تأثيری در حكم قضيه ندارد.

4- قياس خفي : قطعاً ندانيم جهات افتراق فرع و اصل تأثيری در حكم قضيه ندارد.

* قياس باطل: در الفاظ و معاني و در عبادات و در جزائيات و قياس مع الفارغ

اصطلاحات

1- تنفيح مناط= تعيين علت= نوعي قياس جلي است: قياس به الغاء فارغ

2- اتحاد طريق= قياس جلي= منصوص العله

3- تخريج مناط= استنباط علت= نوعي قياس مستنبط العله است.

4- تحقيق مناط = رسيدگي موضوعي است.

5- وحدت ملاك : اگر علت مصرح باشد اتحاد طريق است.

                        اگر علت مصرح نباشد تخريج مناط= قیاس مستنبط العله است. 

 

 

نكات

1- قياس اصولي: تمثيل منطقي                      قياس منطقي: برهان اصولي

2- هر گاه ملاك حكم مقيس از كلام شارع فهميده شود و به مقيسٌ عليه تسري يابد: منصوص العله

3- هر گاه ملاك حكم مقيس ظناً از كلام شارع فهميده شود و به مقيسٌ عليه تسري يابد: مستنبط العله

4- قياس اولويت از انواع قياس جلي است+ تنفيح مناط قطعي .

5- استخراج علت احكام و تعميم دادن آن را تنقيح مناط گویند.

6- استنباط علت احكام را تخريج مناط گويند.

7- قياس اولويت و تنقيح مناط قطعي از انواع قياس جلي هستند.