حکم واقعی بر دو قسم است:
- حکم واقعی اولی 2- حکم واقعی ثانوی
حکم واقعی اولی حکمی است که برای موضوعی آمده بدون اینکه چیزی برموضوع عارض گردد. مانند نماز كه حکم واقعی آن (خود نماز) بدون اینکه چیزی داخلش گردد وجوب است. همین طور است حکم واقعی اولی شرب خمر که حرمت است.
حکم واقعی ثانوی جایی است که یک امری عارض بر موضوعی گردد و در نتیجه حکم واقعی اولی جای خود را به حکم واقعی ثانوی میدهد. مانند اينكه حکم واقعی اولی شرب خمر، حرمت میباشد بدون اينكه چیزی عارض گردد. حال یک نفر از تشنگی درحال مرگ است و برای رفع تشنگی مجبور به نوشیدن شراب میشود. در این حالت اضطرار باعث میشود که حکم حرمت نوشیدن شراب که یک حکم واقعی اولی است جای خود را به حکم واقعی ثانوی یعنی مباح بودن نوشیدن شراب، بدهد.
نکته: اصطلاحاً به آن چیزهایی که عارض بر موضوع میگردند و حکم واقعی ثانوی را میآورند، عناوین ثانویه گفته میشود مانند اضطرار،نذر، اکراه، شرط.
مثال: حکم واقعی اولیه کمک به فقرا، استحباب میباشد. حال اگر شخصی نذرکند که چنانچه در آزمون وکالت قبول شود، فلان مبلغ به فقیری کمک کند، وقتی قبول شود باید آن پول را به فقیر بدهد(یعنی وجوب کمک کردن، حکم واقعی ثانوی است).
2- حکم تکلیفی و حکم وضعی:
حكم تكليفي، حكمي است كه مستقيماً به افعال مكلّفين تعلق مي گيرد. حكم تكليفي از بايدها و نبايدها صحبت مي كند و تكليف ما را در اعمالمان مشخص مي كند.
حکم تکلیفی خود بر دو قسم است:
- حکم تکلیفی الزامی 2- حکم تکلیفی ترخیصی
حکم تکلیفی الزامی همانطوری که از نامش پیداست، الزام آور میباشد. یا الزام به فعل و یا الزام به ترک فعل. الزام به فعل را وجوب و الزام به ترک را حرمت گویند (مثل وجوب نماز وادای امانت و حرمت قتل و سرقت).
حکم تکلیفی ترخیصی آنچنان حکمی است که عنصر الزام در آن وجود ندارد یعنی مکلّف در انجام یا عدم انجام آن مختار میباشد یعنی میتواند آن را انجام بدهد یا ندهد که خود بر سه قسم است:
1- بهتر است انجام بدهیم اگر هم انجام ندادیم مؤاخذه نخواهیم شد که به آن استحباب میگویند (ندب) مثل کمک به فقرا يا نکاح.
2- بهتر است انجام ندهیم اگر هم انجام دادیم، بازخواست نخواهیم شد که به آن کراهت میگویند مثل: کراهت طلاق و خوردن گوشت برخی از حیوانات مثل الاغ و اسب.
3- فعل یا ترک فعل آن مساوی است که بدان اباحه میگویند مانند مباح بودن احیای موات و رفتن به مسافرت.
نکته: احکام پنجگانهای که شرحشان گذشت یعنی وجوب، حرمت، استحباب، اباحه وکراهت در اصطلاح فقه و اصول، احکام خمسۀ تکلیفيه نامیده میشود.
حکم وضعی حکمی است که مستقیماً به افعال مکلّفین تعلیق نمیگيرد. اصولین متأخّر هر چه را در تعبیرات اصولی، فقهی و شرعی حکم بگویند و جزو احکام خمسۀ تکلیفيه نباشد، حکم وضعی مینامند از قبیل شرطیّت، مانعیت، علیّت، علامت، رخصت، عزیمت، زوجیت، ملکیّت، حجیّت، ولایت و غیره.
به عبارت دیگر حکم وضعی، حکمی است که یا وضعیت امری را روشن میکند یا وضعیت و نسبت و رابطۀ دو امر نسبت به هم را روشن و مشخص میکند. قسم اول که وضعیت امری را مشخص میکند مانند صحت. وقتی میگوییم عقدی صحیح است در واقع حکم صحت که یک حکم وضعی است را بر یک امر (در اینجا عقد) بار میکنیم.