اصطلاحاً به دولت‌‌هاي معترض يك عرف گفته مي‌شود. بديهي است تا زمانيكه يك عرف بصورت يك قاعده آمره درنيامده درخصوص معترضين اجر انمي‌شود اما به محض اينكه تبديل به قواعدآمره شددرموردمعترضين هم لازم الاتباع است. مثل سياست آپارتايد.

نكته الف: درقواعد عرفي جهاني طرز عمل عمومي دولت‌‌هاكفايت ميكندودرهرحوزه كشورهاي موثربايدنقش داشته باشند. اما درعرف محلي ومنطقه اي عرف مي بايست توسط تمام ياتعدادقابل ملاحظه اي ازتابعين حقوق بين‌الملل دريك منطقه موردپذيرش قرارگرفته باشد.

نكته ب:گروسيوس؛آتريلوتي وتري پل: عرف را مبتني برتوافق و تراضي و فرضي كشورها ميدانند وگروسيوس معتقد است كه عرف قاعده وجدان حقوق جمعي و احساس مشترك حقوقي است.