اصول كلي حقوق(general principle of law):
اصولی مشترك درتمام سيستمهاي حقوقي داخلي وبينالمللي است.
مثل اصل وفاي به عهد یا اصل احترام به استقلال كشورها
نكته:آقاي دكتربيگ زاده معتقداست:اصول كلي حقوقي منبع فرعي حقوق بينالملل است. يعني ازلحاظ اجرايي نسبت به عرف ومعاهده جنبه فرعي داردودرصورت وجودعرف ومعاهده دريك موردخاص، نميتوان از اصول كلي حقوق استفاده كرد. امادرهرحال اين اصول براي تابعان حقوق بينالملل ايجادحق وتكليف ميكندوتخطي از آن، براي دولت خاطي مسوليت آور است.
1- طبقه بندي اصول كلي حقوق:
الف) اصول كلي حقوقي مشترك:يعني اصولي كه دركليه نظامهاي حقوق داخلي وبينالمللي قابليت اجرادارد.
ب) اصول كلي حقوقي خاص:يعني اصولي كه تنهادرروابط تابعان حقوق بينالملل بكارميرود.
2- دكترين:
منظورازدكترين عقايددسته جمعي برخي صاحب نظران حقوقي است ويكي از منابع كمكي وفرعي براي تشخيص قواعد حقوقي است.
3- دكترينهاي معروف حقوقي:
الف) دكترين كالوو: معتقداست يك كشوررانميتوان مسول خسارات وارده براتباع كشورهاي خارجي درخاكش دانست. اگراين خسارت بموجب عواملي مانندجنگ وانقلاب ايجادشده باشد.
ب) دكترين دراگو: معتقد است نميتوان يك دولت رابه سبب عدم توانايي پرداخت ديونش موردتهاجم نظامي قرارداد.
ج) دكترين جنگ عادلانه:دراين نظريه استفاده قانوني اززور مشروع شناخته شده است.
د) دكترين ضرورت نظامي:برطبق اين نظريه درصورت ضرورت حادنظامي، قوانين جنگ موضوعيت خودرا ازدست ميدهند.