به موجب ماده 895 ق.م: «هبه عقدي است كه به موجب آن يك نفر مالي را مجاناً به كس ديگر تمليك مي‌كند. تمليك‌كننده واهب، طرف ديگر را متهب، مالي را كه مورد هبه است عين موهوبه مي‌گويند». بنابراين، هبه عقد است و از ايقاعات (حيازت مباحات وارث و اباحه مال) نيست و به همين دليل، قبول و قبض متهب شرط است. از آنجايي كه هبه، مجاني است از بيع و ساير عقود معوض نمي‌باشد البته اگر هبه همراه باشد طي به نفع واهب باشد آن را معوض مي‌گويند اما اين ماهيت مجاني آن را تغيير نمي‌دهد. و چون موجب تمليك مي‌شود، از اعمال حقوقي ديگر مثل عاريه و اباحه نيز، قابل تفكيك است. عقد هبه، به دليل آنكه قبض از شرايط صحت آن مي‌باشد، از جملة عقود عيني محسوب مي‌شود و به همين دليل، ماده 802 ق.م بيان مي‌دارد كه: «اگر قبل از قبض، واهب يا متهب فوت كند، هبه باطل مي‌شود. هبه، در زمرة عقود جايز قرار مي‌گيرد اما با استثناهاي فراوان روبروست كه در ادامه توضيح داده مي‌شود».

 

انعقاد عقد هبه:

شرايط انعقاد عقد هبه، همانند ساير عقود است و تنها عمل قبض نيز به آن اضافه مي‌شود يعني تا زماني كه مال موهوبه به قبض متهب، داده نشود، ايجاب و قبول هيچ اثري در تمليك نخواهد داشت (ماده 798 ق.م). براي آنكه قبض اثرگذار باشد، لازم است با اذن واهب صورت پذيرد[1] (ماده 798 ق.م). بنابراين، اگر واهب قبل از قبض، فوت كند يا محجور شود، عقد منعقد نمي‌شود ولي اگر متهب محجور شود، اثري در انحلال ندارد و قبض مال مهوب با ولي او خواهد بود (ماده 799 ق.م). در هر صورت، اگر مال موهوبه در اختيار متهب باشد، احتياجي به قبض مجدد نيست[2] (ماده 800 ق.م)، مانند هبة دين به مديون (ماده 806 ق.م) يا هبه‌اي كه ولي به مولي‌عليه خود مي‌كند.

قبض در هبة مال مشاع اگر به منظور تسليط بر انتفاع باشد، اذن ساير شركاء نيز لازم است ولي اگر هدف تمليك عين باشد چون ملازمه‌اي با فراهم آوردن وسايل انتفاع ندارد، نيازي به رضايت ساير شركاء نيست[3].

اگر بعد از ايجاب و قبول، مال موهوبه نزد متهب تلف شود يا متهب آن را تلف كند، گويي مال خود را تلف نموده است و در واقع، تلف مال توسط متهب در حكم قبض است و مال وي محسوب مي‌شود. بنابراين، ضماني بر عهده‌اش نخواهد بود.

عقد هبه، شمار عقودي قرار مي‌گيرد كه شخصيت متهب در آن مهم است و بنابراين، اگر واهب در وصف فقر متهب اشتباه كند و صدقه را به توانگري گدا صورت بدهد، صدقه باطل خواهد بود. اهليت واهب براي تصرف در مال خود نيز، مطابق ماده 796 ق.م، لازم مي‌باشد مثلاً نبايد ورشكسته باشد. اما متهب لازم نيست رشيد باشد. همينقدر كه مجنون يا صغير مميز، نباشد مي‌تواند هبه را قبول كنند زيرا هبه كاملاً به نفع اوست ولي اگر هبه همراه با شرط عوض باشد، وضعيت مانند واهب خواهد بود.

قبض هبه در صورتي كه متهب صغير مميز يا سفيه است با ولي يا قيم خواهد بود. موضوع هبه، مال مي‌باشد و بنابراين، حقوق غيرمالي نظير زوجيت يا ولايت را نمي‌توان هبه كرد[4]. مال موضوع هبه لازم نيست كاملاً مشخص و معلوم باشد بلكه علم اجمالي به آن نيز كفايت مي‌كند اما هبه يكي از دو مال به نحو ترديد، پذيرفته نيست مگر آنكه از حيث اوصاف مثل يكديگر باشند.

 

[1]) قبض لازم نيست كه همراه با ايجاب و قبول، صورت گيرد ولي مدت زمان عرفي بايد رعايت شود.

[2]) متهب مي‌تواند به طور ضمني، مال موهوبه را قبض كند مثل اينكه آن را بفروشد يا اجاره دهد، و اگر فروش يا اجاره، باطل باشد، باز هم قبض صورت گرفته است مگر آنكه بطلان به دليل نداشتن اراده يا اهليت متهب يا امري باشد كه نشان دهد مال در اختيار وي نبوده است.

[3]) وكيل متهب نيز مي‌تواند براي قبض اقدام كند و اين وكيل در مال مشاعي مي‌تواند خود واهب باشد كه مال در تصرف اوست و از نظر قبض مشكلي به وجود نمي‌آيد.

[4]) همين معين و كلي در معين كه در قلم معين است را مي‌توان هبه كرد زيرا وجود خارجي دارند و اشكالي در قبض، به وجود نمي‌آيد اما هبه كلي في‌الذمه، ممكن نيست، اما نظر برخي اساتيد آنست كه هبه مال كلي نيز، بلااشكال است (كاتوزيان، ناصر، حقوق مدني عطايا)، ص 64، انتشارات گنج دانش، 1377. هبه طلب به مديون و هبه طلب به غير مديون نيز، امكان دارد و چون قبض مفهومي عرفي دارد اشكالي به وجود نمي‌آيد البته هبه طلب را نبايد ابراء دانست. هبه منفعت نيز برخلاف هبه حقوق بلااشكال است.