دليل در معناي اعم

اَماره: مثبت حكم وضعي يا موضوعي از موضوعات تكليفي باشد و به لحاظ كشف از واقع حجت مي‌باشد. يا به طور ظني كاشف از حكم يا موضوعي باشد مانند اماره ید.

اصل: بدون ملاحظه كشف از واقع و صرفاً براي تعيين تكليف در موقع شك و ترديد حجت مي‌باشد= آنچه كه مثبت حكم تكليفي باشد يا موضوع مثل اصل برائت يا اصل استصحاب .

دليل: چيزي كه به لحاظ كشف از واقع مثبت حكم تكليفي و كلي باشد و به طور قطع كاشف از حكم يا موضوعي باشد.

 

 

تفاوت‌ها

* دليلي قطعي است (به طور قطعي كاشف است) اما اماره ظني است (به طور ظني كاشف است).

*دليل مثبت حكم تكليفي است اما اَماره مثبت موضوع يا حكم وضعي است.

* دليل مي‌تواند قطعي يا ظني باشد اما اَماره ظن نوعي دارد: حجيت اماره مبتني بر ظن نوعي است.

 

شباهت               هر دو به لحاظ كشف از واقع حجت شناخته شده‌اند.

مقايسه اصل با دليل و اماده

(1) دليل و اماره براي كشف از واقع و پي بردن به حكم يا موضوعات احكام هستند ولي اصل جنبه كشف از واقع ندارد و به عكس با فرض جهل به واقع و حكم واقعي براي رفع بلاتكليفي استفاده مي‌شود.

(2 ) دليل و اماره را دليل اجتهادي گويند ولي اصل را دليل فقاهتي گويند.

(3 ) اماره بر اصل برتري دارد در تعارض اماره و اصل، اماره مقدم است.

(4 ) اماره غالباً مفيد ظن است در حاليكه اصل غالباً مفيد ظن نيست.

(5 ) عمل به اصل هنگامي مجاز است كه قبلاً براي يافتن دليل فحص و جستجو شده و دليلي و اماره ای پيدا نشده است.

(6 ) به كار بستن اماره نيازي به اين امر ندارد و اماره حجت است مگر اينكه دليل قطعي يا اماره‌اي قويتر بر خلاف آن وجود داشته باشد.

* اماره طريقت دارد و نه موضوعیت.

(7) اصل، مثبت آثار و لوازم عقلي و عادي خود نيست ولي اماره مثبت آثار لوازم عقلي و عادي خود هست.

 

* اصل مثبت آثار غير شرعي خود نيست.

266-  اصل مثبت ، حجت نيست: اصل نمي‌تواند مثبت آثار و لوازم عقلي احكام يا موضوعاتي را که ثابت كرده باشد.

به عنوان مثال: هر گاه وجود غايب مفقودالاثر مورد شك قرار گيرد وجود او را براي اثبات بقاي زوجيت همسر او استصحاب كنند اما اگر زن او با مرد ديگري رابطه نامشروع برقرار سازد نمي‌توان با توسل به اصل استصحاب اين عمل را رابطه با زن شوهردار تلقي كرد.

267-  تنها اصلی که مثبت است اصل تأخر حادث است