هر جا كه شخص در قبال فرد ديگر طبق حكم قانون، البته به نحوي كه مصاديق آن را عرف تشخيص مي‌دهد ملزم به جبران خسارت باشد لزوم جبران زيان‌هاي وارد شده به غير مي‌گويند آن شخص مسئوليت مدني دارد[1] به عبارتي اگر بين دو شخص هيچگونه قرارداد يا پيماني نباشد و يكي به ديگري ضرر يا زياني وارد نمايد اعم از عمدي يا به تقصير و قصور، بر مسئوليت وي اوصاف غير قراردادي يا قهري اطلاق مي‌گردد كه به نحوي مي‌توان گفت اين فرد نه از قرارداد بلكه از تكاليف قانوني خود مبني بر عدم ايراد ضرر به ديگران سرپيچي نموده است و به همين علت ملزم به جبران خسارت وارده است.

جهت تمييز مسئوليت قراردادي از اين نوع مسئوليت بايد دو معيار وجود قرارداد نافذ[2] (صحيح) مابين زيانديده و عامل ضرر[3] از طرفي و ناشي شدن خسارت از عدم اجراي آن قرارداد[4] از طرفي ديگر جمع باشد در غير اين صورت، مسئوليت، قهري (خارج از قرارداد) تلقي مي‌شود.

در مورد شرط اخير گاهي تعهداتي كه مورد نقض قرار مي‌گيرد علاوه بر قراردادي بودن، در زمره تكاليف قانوني و مرتبط با نظامات حرفه‌اي بعضي از مشاغل مانند وكالت، پزشكي ... مي‌باشد حال بحث اين است كه در اين موارد نقض اين تكاليف قراردادي محسوب مي‌شود يا قهري؟ عده‌اي در پاسخ به اين سؤال مي‌گويند در صورت بند و قرارداد هم اين تكاليف وجود داشته لذا قرارداد صرفاً تأكيدي بر آن مي‌باشد لذا مسئوليت قهري است وليكن نظر اقوي كه قراردادي بودن را ترجيح مي‌دهد در پاسخ مي‌گويد نه وكيل و نه پزشك قبل از تنظيم قرارداد هيچگونه تعهدي نسبت به زيانديده نداشتند و اين تكاليف از لوازم عرفي و قانوني قرارداد محسوب مي‌شود[5].

در مورد خيارات كه به عنوان ابزاري جهت جبران خسارت لحاظ مي‌شوند اين بحث جايگاهي خاص دارد چنانكه مبناي خيار غبن را شرط ضمن طرفين مبني بر تعادل عوضين مي‌دانند كه در صورت بهم خوردن آن، زيانديده حق فسخ دارد، كه در اين راستا م 421 ق.م نيز مؤيد قراردادي بودن مبناي اين خيار است چرا كه اگر غير از اين بود مي‌بايست در صورت كه پرداخت تفاوت قيمت توسط طرف قرارداد، خيار غبن ساقط مي‌گرديد. در مورد خيار عيب نيز همين استدلال را مطرح نموده‌اند كه وصف سلامت مبيع مورد توافق ضمني طرفين بوده و حق فسخ وسيله‌اي براي جبران زيان خريدار مي‌باشد كه ريشه قراردادي دارد و همين نظر در مورد، حق مطالبه ارش نيز صادق است[6].

 

[1]) در خصوص تفاوت مسئوليت مدني از كيفري مي‌توان به اهداف آن‌ها، منابع، قلمرو، نحوة رسيدگي، آيين دادرسي كه به ترتيب در اولي جبران خسارت، قانون و عرف با تفسير مضيق، بسيار گسترده با معيار نوعي و اجتماعي و آيين دادرسي مدني و در دومي تنبيه مجرم و عبرت ديگران، فقط قانون آن هم با تفسير مضيق، محدود در مواد نص قانوني، شخصيت متهم و نيت وي و آيين دادرسي كيفري اشاره نمود؛ اگرچه ممكن است در مواردي با هم تلاقي كنند چنانكه در مورد ماهيت ديه و وصف آن اختلاف است كه رأي وحدت رويه حاكي از آن است كه ديه ناشي از مسئوليت كيفري است نه مسئوليت مدني، و در اين راستا رأي اصراري جمع ديه و جبران خسارت را در يك مورد مباح دانسته است؟

[2]) چنانكه مسئوليت‌هاي پيش از بستن قرارداد (مذاكرات) هر چند براي قرارداد باشد محسوب نمي‌گردد نيست و همچنين در مواردي كه نمي‌توان قراردادي احراز كرد (مانند فردي كه بطور بلاعوض به فردي ديگر خدماتي مانند حمل‌ونقل، ارائه خدمات كامپيوتري و ... كه در اغلب اين موارد در قالب قرارداد ارائه مي‌شوند)، فقط مسئوليت قهري قابل تصور است البته اگر بلاعوض باشد ممكن است بنابر شرايطي فرد ملزم به جبران خسارت نباشد و همچنين مواردي كه قرارداد باطل باشد مسئوليت قهري است (م 325 ق.م).

[3]) اگر ثالثي در قرارداد به نحوي اعم از تعهد به نفع ثالث يا تعهد به فعل ثالث دخالت  داشته باشد نقض عهد در برابر ثالث قراردادي محسوب مي‌شود و همچنين است اگر ثالثي طرف قرارداد را به نقض پيماني تشويق، تحريك يا فريب دهد (حقوق فرانسه)

[4]) در خصوص مسئوليت توليدكنندگان بايد قائل به تفكيك شد چنانكه در برابر فروشندگان كالا، به دليل وجود رابطه قراردادي، مسئوليت قراردادي است وليكن در برابر مصرف‌كنندگان، مسئوليت قهري است و همچنين در مورد مسئوليت ناشي از مستحق للغير در آمدن مبيع (ضمان درك) نيز، مسئوليت مربوط به استرداد ثمن (قراردادي) و زيان‌هايي كه از اين امر براي خريدار جاهل ايجاد مي‌شود قهري و ناشي از غرور مي‌باشد وليكن در مورد مأخوذ بالسوم، با توجه به توافق ضمني مبني بر استرداد كالا يا خريد آن، قراردادي بودن آن ارجح است.

[5]) براي مطالعه بيشتر ر.ك به ص 98 الي ص 106 كاتوزيان.

[6]) براي مطالعه بيشتر ر.ك به ص 98 الي ص 106 كاتوزيان.