اجراي يك دين يا تعهد را وفاي به عهد (ايفاء) گويند حال ممكن است شخص به دليل تصور نادرستي كه نسبت به شخصي دارد و وي را دائن (طلبكار) ميداند به مشاراليه مالي را ميدهد وليكن نبايد به او اجازه داد كه به ناروا آن را تصاحب كند و بايستي آن را مسترد نمايد (قسمت اخير م 265 ق.م).
در حقوق ايران، مبناي ايفاء ناروا ممانعت از اكل مال بالباطل و استيفاء نامشروع از مال ديگري است. چنانكه ماده 303 ق.م مقرر ميدارد «كسي كه مالي را من غير حق دريافت كرده است ضامن عين و منافع آن است اعم از اينكه به عدم استحقاق خود عالم باشد يا جاهل».
براي تحقق ايفاء ناروا بايد شرايط آن يعني تسليم مال به عنوان وفاء به عهد (ايفاء[1])، ناروايي پرداخت (عدم وجود رابطه ديني يا دين ساقط شده) جمع باشد وليكن نبايد اين را با پرداخت دين طبيعي مانند دين مشمول مرور زمان موضوع م 266 ق.م اشتباه نمود[2].
بنابراين ضمانت اجراي ايفاء ناروا دقيقاً همان احكام غصب است يعني باز گرداندن مال يا بدل آنها و ضمان گيرنده، خواه عالم خواه جاهل وليكن در صورت جهل گيرنده وي عليرغم ضمان عين و منافع بودن، مستحق اخذ هزينه نگهداري مال مالك ميباشد.
م 305 ق.م «در مواد فوق صاحب مال بايد از عهده مخارج لازمه كه براي نگهداري آن شده است بر آيد مگر در صورت علم متصرف به عدم استحقاق خود».
[1]) تسليم مال در عقد باطل (مقبوض به عقد فاسد) را نبايد ايفاء ناروا دانست چرا كه در آنجا نيازي به اثبات اشتباه پرداختكننده نيست.
[2]) تعهداتي كه براي متعهدله قانوناً حق مطالبه نميباشد وليكن مشروع و قانوني ميباشند و در صورت ايفاء آن توسط متعهد دين طبيعي، ديگر حقي جهت استرداد ندارد مگر در صورت اكراه، تدليس يا اشتباه (م 302 ق.م) البته دليل اشتباه در مورد دين مشمول مرور زمان قابلپذيرش نيست.