خصوص اين تئوري در اسباب طولي مطرح مي‌شود؛ بدين صورت كه اسباب مؤثر از نظر رفاتي تقدم و تأخر داشته‌اند، كه مسئوليت را بر دوش سببي مي‌داند كه قبل از اسباب ديگر مؤثر واقع شده است[1].

نظريه سبب نزديك (آخرين سبب): در اين نظريه، سببي كه نزديك‌ترين فاصله و بدون واسطه را با وقوع ضرر دارد مسئول مي‌باشد چرا كه قبل از وقوع اين سبب، هيچ حادثه‌اي رخ نداده است و در تأييد اين نظر مي‌توان به م 332 ق.م اشاره نمود كه مسئوليت مباشر را به عنوان قاعده بيان نموده است.

(نظريه سبب مقارن و اصلي): اين نظريه مور پذيرش اكثر حقوقدانان و فقها مي‌باشد چرا كه درگير نمودن كليه اسباب، امري بيهوده است و اصولاً سببي مسئول است كه به طور متعارف نه به صورت اتفاقي ضرر از آن نشأت گيرد.

چنانكه م 352 ق.م.ا مقرر مي‌دارد:

«هر گاه كسي در ملك خود به مقدار نياز آتش روشن كند و بداند كه به جايي سرايت نمي‌كند و عادتاً نيز سرايت نكند لكن اتفاقاً به جاي ديگر سرايت كند و موجب تلف يا خسارت شود ضامن نخواهد بود».

با توجه به نظريات مطالعه شده و مواد قانون مدني مي‌توان گفت كه در حقوق ايران، در صورت اجتماع سبب و مباشر، مباشرت به دليل رابطه مستقيم مسئول است و در صورتي كه فقط پاي اسباب در ميان باشد، در صورت وجود سبب عامد و غيرعامد، مسئوليت با اولي است (م 331 ق.م.ا) و در صورت عدم وجود سبب عامد، بايد بين سبب ساكن و سبب متحرك تميز قائل شد و قائل به مسئوليت دومي شد (مواد 330 و 361 ق.م.ا)

 

[1]) البته اگر مابين سبب مقدم و ضرر وارده، فاعل عاقل و مختاري (داراي اراده سليم) قرار گيرد مسئوليت از سبب برداشته مي‌شود. چنانكه م 364 ق.م.ا مقرر مي‌دارد «هر گاه دو نفر عدواناً در وقوع جنايتي به نحو سبب دخالت داشته باشند كسي كه تأثير كار او در وقوع جنايت قبل از تأثير سبب ديگري باشد ضامن خواهد بود مانند آنكه يكي از آن دو چاهي حفر نمايد و ديگري سنگي در كنار آن قرار دهد و عابر به سبب برخورد با سنگ به چاه افتد كسي كه سنگ را گذارده ضامن است و چيزي به عهده حفركننده نيست و اگر عمل يكي از آن دو عدواني و عمل ديگري غيرعدواني باشد فقط شخص متعدي ضامن خواهد بود».