مقايسة اماره با دليل:

اماره با دليل از حيث اين كه هر دو، به لحاظ كشف از واقع حجت شناخت شده‌اند، به هم شباهت دارند و تفاوت بارز آن‌ها اين است كه:

اولاً. دليل، مثبت حكم تكليفي و اماره، مثبت موضوع يا حكم وضعي است.

ثانياً. اين كه حجيت اماره به عقيدة مشهور اصوليين مبتني است بر حجّيت ظنّ نوعي حاصل از آن و به عبارت ديگر اماره موجب ظنّ است نه قطع در حالي كه دليل مي‌تواند قطعي باشد يا ظني.

مقايسة اصل با دليل و اَماره:

تفاوت اصل با اَماره و دليل بسيار است از جمله اين كه دليل و اماره براي كشف از واقع و پي بردن به حكم واقعي يا موضوعات احكام هستند ولي اصل به هيچ وجه جنبة كشف از واقع نداشته و برعكس، با فرض جهل به واقع و حكم واقعي، براي رفع بلاتكليفي در مقام عمل تدبيري مي‌انديشند.

دليل و اماره را دليل اجتهادي گويند زيرا مجتهد به وسيلة آن‌ها در طريق دست يافتن به حكم واقعي شرعي تمام جهد و كوشش خود را مبذول داشته و از تحمل هيچ مشقتي خودداري نمي‌كند ولي اين منظور با «اصل» تأمين نمي‌شود، بلكه با اصل فقط مي‌توان راه حل عملي را فهميد و لذا اصل را دليل فقاهتي گويند.

از لحاظ اثبات مطلب اماره بر اصل برتري دارد و در صورت تعارض ميان آن‌ دو، اماره بر اصل مقدم است كه گفته‌اند: «الاصل دليل حيث لادليل»

اماره غالباً مفيد ظن است و مبناي حجيت آن كشف ظني از واقع است در حالي كه اصل غالباً مفيد ظن نيست و به هر حال مبناي حجيت آن ايجاد ظن نمي‌باشد.

عمل به اصل هنگامي مجاز است كه قبلاً براي يافتن دليل فحص و جستجو شده باشد و از دسترسي به آن نوميدي و يأس حاصل شده باشد در حالي كه به كار بستن اماره نيازي به اين امر ندارد و اماره حجت است مگر اين كه دليلي قطعي يا اماره‌اي قوي‌تر برخلاف آن وجود داشته باشد.

اصل، مثبت آثار و لوزم عقلي و عادي خود نيست ولي اماره مثبت آثار و لوازم عقلي و عادي خود هست (اصل مثبت آثار غيرشرعي خود نيست).