استحسان مشتق از حسن و در لغت به معناي نيك دانستن و پسنديدن است. در اصطلاح اصول معنايي نزديك به همين معنا دارد و تعريف آن به شرح زير است:

  1. علماي حنفي آن را چنين تعريف كرده‌اند: «دليلي است كه نزد مجتهد ثابت است ولي نمي‌تواند بيانش كند چون الفاظ و عبارات ياراي آن را ندارد».
  2. علماي مالكي آن را چنين تعريف كرده‌اند: «برتري دادن مصلحت خاصي در برابر دليل كلي».
  3. علماي حنبلي آن را بدين گونه آورده‌‌اند: «در مسأله‌اي از حكمي كه نظائر آن دارد، به دليل خاصي عدول كنيم».
  4. علماي شافعي و اماميه چون استحسان را حجّت نمي‌دانند و براي آن تعريفي ذكر نكرده‌اند.

نكته: با توجه به تعاريف مجوزين استحسان مي‌توان گفت: استحسان عبارت است از اين كه در جايي كه با قياس يا قاعدة كلي يا دليل ديگر مي‌توان حكم شرعي را استنباط كرد، از آن صرف نظر كرده و به ملاحظة مصلحت خاص مورد، حكمي مخالف براي مسأله پيدا كنيم، مثلاً هر گاه كسي حيوان ديگري را مشرف به مرگ ببيند و آن را سر ببرد كه گوشت آن حلال باشد، اين كار اتلاف مال غير و موجب ضمان است و حال آن كه استحسان و رعايت مصلحت ايجاب مي‌كند كه اين كار جايز و بدون ضمان باشد.

نكته: در تفاوت استحسان و استصلاح مي‌توان گفت كه استحسان هميشه برخلاف يك قياس يا دليلي ديگر است اما استصلاح عبارت است از رعايت مصلحت بدون اين كه به جنبة برخلاف قياس بودن آن توجه شود.