اطلاق و تقیید از صفات معنا است و لفظ تبعاً به آن متصف می شود.
169- کلماتی که می توانند اطلاق و تقیید داشته باشند: اسم اعم از معرفه و نکره و جزئی و کلی و اسم جنس و اسم شخص و مفرد و جمع .
170- عام نیز می تواند مطلق یا مقید باشد و نسبت بین آنها عموم و خصوص من وجه است.
171- تفاوت عام و مطلق :
1- شمول عام اکثراً ، افرادی است ولی شمول مطلق اکثراً بدلی می باشد .
2- ظهور عام در عموم ناشی از دلالت وضعی لفظی است ولی دلالت مطلق بر اطلاق به واسطه مقدمات حکمت است.
3- دلالت عام بر عموم ناظر بر افراد است ولی دلالت مطلق بر اطلاق غالباً ناظر بر احوال و عوارض و کیفیات می باشد.
4- عام پس از تخصیص از عموم خارج می شود اما مطلق می تواند از جهتی مقید باشد و از جهتی دیگر بر اطلاق باقی بماند.
172- دلالت مطلق بر اطلاق به واسطه مقدمات حکت است : مقدمات حکمت مجموع شرایطی است که با وجود آن می توان گفت مطلق بر اطلاق دلالت دارد.
173- اولین شرط : امکان اطلاق و تقیید زیرا اطلاق و تقیید متلازمند و در جایی می توان گفت کلام اطلاق دارد که بتوان آن را مقید نمود.
174- دومین شرط : در مقام بیان بودن است پس اگر قانونگذار یا شارع در مقام بیان امر یا تکلیفی باشد می توان آن را مطلق دانست.
175- اصل بر این است که متکلم در مقام بیان است و کلام اطلاق دارد مگر اینکه خلافش ثابت شود.
176- سومین شرط : نبودن قرینه تقیید است (عدم نسبت قرینه بر تقیید) که همه شرایط مقدمات حکم مندرج در این شرط می باشد .
177- چهارمین شرط: وجود انصراف است و انصراف عبارت است از منصرف شدن ذهن به هنگام کاربرد یک کلمه به بعضی از مصادیق آن .
178- انصراف بر دو قسم است انصراف وجودی یا بدوی یا ابتدایی و انصراف ظهوری.
179- انصراف بدوی:ذهن ما از فرد اقل منصرف و به مصداق اکثر سوق یابد؛این انصراف مانع اطلاق نیست و حکم شامل هردو مصداق نادر و بارز می شود.
180- انصراف به جهت کثرت استعمال(انصراف ظهوری) : ذهن ما از مصداق کمتر به مصداق بیشتر حرکت می کند ( مصداق در کثرت استعمال است نه وجود) ، این انصراف مانع اطلاق است و نمی شود از عام اطلاق گرفت لذا حکم مقید به مصداقی می شود که کثرت استعمال دارد.
181- آخرین شرط ، نبودن در مقام تخاطب است اما قدر متیقن خارج از مقام تخاطب ایرادی ندارد.