ماده31) هريك از متداعيين ميتوانند براي خود حداكثر تا دو نفر وكيل انتخاب و معرفي نمايند.
1- مواد مندرج در اين باب در خصوص وكالت در دعاوي است و نه مطلق وكالت.
2- مواد مندرج در اين باب در خصوص وكالت در دعاوي حقوقي است و نه دعاوي كيفري.
ماده32) وزارتخانهها، مؤسسات دولتي و وابسته به دولت، شركتهاي دولتي، نهادهاي انقلاب اسلامي و مؤسسات عمومي غيردولتي، شهرداريها و بانكها ميتوانند علاوه بر استفاده از وكلاي دادگستري براي طرح هرگونه دعوا يا دفاع و تعقيب دعاوي مربوط از ادارة حقوقي خود يا كارمندان رسمي خود با داشتن يكي از شرايط زير به عنوان نماينده حقوقي استفاده نمايند:
الف) دارا بودن ليسانس در رشته حقوق با دوسال سابقه كارآموزي در دفاتر حقوقي دستگاههاي مربوط.
ب) دو سال سابقه كار قضايي يا وكالت به شرط عدم محروميت از اشتغال به مشاغل قضاوت يا وكالت.
تشخيص احراز شرايط ياد شده به عهده بالاترين مقام اجرايي سازمان يا قائم مقام قانوني وي خواهد بود.
ارايه معرفينامة نمايندگي حقوقي به مراجع قضايي الزامي است.
1- اين امتياز فقط شامل ارگان هاي دولتي ميشود.
2- استفاده از غير وكيل دادگستري در دادرسي خلاف اصل است. بنابراين اين ماده ميبايستي در حدود نص تفسير شود و در صورت شك به اصل رجوع گردد.
3- مؤسسات عمومي غيردولتي عبارتند از: 1- شهرداريها و شركتهاي تابعة آنان مادام كه بيش از 50% سهام و سرمايه آنها متعلق به شهرداري باشد. 2- بنياد مستضعفان و جانبازان انقلاب اسلامي 3- هلال احمر 4- كميتة امداد امام 5- بنياد شهيد انقلاب اسلامي 6- بنياد مسكن انقلاب اسلامي 7- كميتة ملي المپيك ايران 8- بنياد 15 خرداد 9- سازمان تبليغات انقلاب اسلامي 10- سازمان تأمين اجتماعي
11- فدراسيونهاي ورزش آماتورهاي جمهوري اسلامي ايران 12- مؤسسههاي جهاد نصر، جهاد استقلال و جهاد توسعه زير نظر جهاد سازندگي 13- بنياد امور بيماريهاي خاص.
4- اگر وكيل دادگستري به عنوان مشاور دستگاههاي دولتي باشد، فقط به عنوان وكيل دعاوي ميتواند در دعاوي مطروحه دخالت نمايد و نه نمايندة حقوقي. بنابراين بايد مقررات راجع به وكلاءء از جمله تنظيم وكالتنامه و الصاق تمبر بر روي آن را رعايت نمايد.
ماده33) وكلاي متداعيين بايد داراي شرايطي باشند كه به موجب قوانين راجع به وكالت در دادگاهها براي آنان مقرر گرديده است.
1- شرايط وكيل را ميتوان به دو دستة شرايط عمومي و اختصاصي تقسيم نمود. شرايط عمومي اختصاص به وكيل دعاوي ندارد ولي شرايط اختصاصي شرايطي ميباشند كه قانونگذار براي وكالت در دادگاهها مقرر كرده است.
ماده34) وكالت ممكن است به موجب سند رسمي يا غيررسمي باشد. در صورت اخير، در مورد وكالتنامههاي تنظيمي در ايران، وكيل ميتواند ذيل وكالتنامه تأييد كند كه وكالت نامه را موكّل شخصاً در حضور او امضاء يا مهر كرده يا انگشت زده است.
در صورتي كه وكالت در خارج از ايران داده شده باشد بايد به گواهي يكي از مأمورين سياسي يا كنسولي جمهوري اسلامي ايران برسد. مرجع گواهي وكالتنامه اشخاص مقيم در كشورهاي فاقد مأمور سياسي يا كنسولي ايران به موجب آييننامهاي خواهد بود كه توسط وزارت دادگستري با همكاري وزارت امورخارجه، ظرف مدت سه ماه، تهيه و به تصويب رييس قوه قضاييه خواهد رسيد. اگر وكالت در جلسه دادرسي داده شود، مراتب در صورتجلسه قيد و به امضاي موكل ميرسد و چنانچه موكل در زندان باشد، رييس زندان يا معاون وي بايد امضاء يا اثر انگشت او را تصديق نمايند.
تبصره- در صورتي كه موكل امضاء، مهر يا اثر انگشت خود را انكار نمايد، دادگاه به اين موضوع نيز رسيدگي خواهد نمود.
1- در وكالت رسمي، دفاتر اسناد رسمي ولي در وكالت غيررسمي خود وكيل و موكل بر روي فرم چاپي مخصوص كه از طرف مراجع مربوطه در اختيار وكلاء قرار ميگيرد عقد وكالت را منعقد ميسازند.
2- انكار امضاء، مهر يا اثر انگشت توسط موكل در صورتي امكانپذير است كه وكالت به موجب سند غيررسمي باشد.
3- اگر بين وكيل و موكل در نفس وكالت اختلاف شود همان دادگاهي كه به دعوا رسيدگي ميكند به اختلاف مطروحه نيز رسيدگي مينمايد.
ماده 35) وكالت در دادگاهها شامل تمام اختيارات راجع به امر دادرسي است جز آنچه را كه موكل استثناء كرده يا توكيل در آن خلاف شرع باشد، ليكن در امور زير بايد اختيارات وكيل در وكالت نامه تصريح شود:
1- وكالت راجع به اعتراض به رأي، تجديدنظر، فرجام خواهي و اعاده دادرسي.
2- وكالت در مصالحه و سازش.
3- وكالت در ادعاي جعل يا انكار و ترديد نسبت به سند طرف و استرداد سند.
4- وكالت در تعيين جاعل.
5- وكالت در ارجاع دعوا به داوري و تعيين داور.
6- وكالت در توكيل.
7- وكالت در تعيين مصدق و كارشناس.
8- وكالت در دعواي خسارت.
9- وكالت در استرداد دادخواست يا دعوا.
10- وكالت در جلب شخص ثالث و دفاع از دعواي ثالث.
11- وكالت در ورود شخص ثالث و دفاع از دعواي ورود ثالث.
12- وكالت در دعواي متقابل و دفاع در قبال آن.
13- وكالت در ادعاي اعسار.
14- وكالت در قبول يا رد سوگند.
تبصره1- اشاره به شمارههاي ياد شده در اين ماده بدون ذكر موضوع آن، تصريح محسوب نميشود.
تبصره 2- سوگند، شهادت، اقرار، لعان و ايلاء قابل توكيل نميباشد.
1- اين موارد گاهي در وكالتنامه تصريح ميشود و گاهي در جلسة دادگاه به وكيل تفويض ميشود.
2- بديهي است كه موكل هميشه ميتواند اختيارات وكيل را افزايش و كاهش دهد و لازم نيست همة اختيارات از ابتدا تصريح گردد.
3- مطابق بند 1، وكالت براي هر مرحله ميبايستي جداگانه تصريح گردد. بنابراين وكيل در مرحلة نخست وكيل در مرحلة تجديد نظر نميباشد.
4- مطابق بند 2، وكيل در ترافع، وكيل در سازش نميباشد.
5- مطابق بند 4، صرف اين كه در وكالت نامه آمده باشد كه وكيل حق ادعاي جعل دارد كافي براي تعيين جاعل نميباشد.
6- وكالت در دعواي خسارت شامل خسارات دادرسي به معناي اعم ميباشد.
7- قبول يا رد سوگند قابل توكيل است ولي قسم ياد كردن قابل توكيل نميباشد.
ماده36) وكيل در دادرسي، در صورتي حق درخواست صدور برگ اجرايي و تعقيب عمليات آن و اخذ محكوم به و وجوه ايداعي به نام موكل را خواهد داشت كه در وكالت نامه تصريح شده باشد.
1- وكيل در ترافع، وكيل در وصول نميباشد و بالعكس يعني وكيل در اخذ وجه، وكيل در اقامه دعوا نميباشد.
ماده37) اگر موكل وكيل خود را عزل نمايد، مراتب را بايد به دادگاه و وكيل معزول اطلاع دهد.
عزل وكيل مانع از جريان دادرسي نخواهد بود. اظهار شفاهي عزل وكيل بايد در صورت جلسه قيد و به امضاي موكل برسد.
1- عزل وكيل درروند پرونده تاثير ندارد و مانع از جريان دادرسي نيست.
2- عزل وكيل ممكن است به دو صورت شفاهي و كتبي صورت گيرد.
ماده38) تا زماني كه عزل وكيل به اطلاع او نرسيده است اقدامات وي در حدود وكالت، همچنين ابلاغهايي كه از طرف دادگاه به وكيل ميشود مؤثر در حق موكل خواهد بود، ولي پس از اطلاع دادگاه از عزل وكيل، ديگر او را در امور راجع به دادرسي، وكيل نخواهد شناخت.
1- در صورتي كه موكل عزل وكيل را به اطلاع دادگاه نرساند دادرسی به نام وکیل ادامه خواهد یافت و کلیه ابلاغ ها به آدرس اعلامی وکیل ارسال میگردد.
ماده39) درصورتي كه وكيل استعفاي خود را به دادگاه اطلاع دهد، دادگاه به موكل اخطار ميكند كه شخصاً يا توسط وكيل جديد دادرسي را تعقيب نمايد و دادرسي تا مراجعه موكل يا معرفي وكيل جديد حداكثر به مدت يك ماه متوقف ميگردد.
وكيلي كه دادخواست تقديم كرده در صورت استعفا مكلف است آن را به اطلاع موكل خود برساند و پس از آن موضوع استعفاي وكيل و اخطار رفع نقص توسط دادگاه به موكل ابلاغ ميشود. رفع نقص به عهده موكل است.
1- در صورتي كه وكيل استعفاي خود را تنها به موكل اعلام كند، اخطارها و ابلاغها همچنان براي وكيل فرستاده ميشود ليكن آثار آنها متوجه موكل خواهد بود.
2- اگر بعد از یک ماه طرف وکیل خود را مشخص نکرد از روح قانون بر میآید که جریان دادرسی ادامه مییابد به گونه ای که خواهان یا خوانده خودشان میبایستی از حقوق خویش دفاع نمایند.
3- استعفا وکیل اگر چه موجب توقیف حداکثر یک ماهه دادرسی میگردد اما در عین حال این توقیف نمیتواند با توجه به ماده43 ق.آ.د.م تجدید جلسه را باعث شود مگر اینکه جلسه مقرر، با لحاظ ماده40 همين قانون برای اخذ توضیح وکیل تعیین شده باشد.
ماده40) در صورت فوت وكيل يا استعفا يا عزل يا ممنوع شدن يا تعليق از وكالت يا بازداشت وي چنانچه اخذ توضيحي لازم نباشد، دادرسي به تأخير نميافتد و در صورت نياز به توضيح، دادگاه مراتب را در صورت مجلس قيد ميكند و با ذكر موارد توضيح به موكل اطلاع ميدهد كه شخصاً يا توسط وكيل جديد در موعد مقرر براي اداي توضيح حاضر شود.
1- اگر اخذ توضیح لازم نباشد دادگاه پس از تکمیل پرونده رای صادر مینماید و دادنامه را به موکل ابلاغ میکند.
2- تجديد جلسه به علت توضيح ايرادي ندارد و در هر حال امكانپذير است.
ماده41) وكلاء مكلفند در هنگام محاكمه حضور داشته باشند مگر اين كه داراي عذر موجّهي باشند. جهات زير عذر موجه محسوب ميشود:
1- فوت يكي از بستگان نسبي يا سببي تا درجه اول از طبقه دوم.
2- ابتلا به مرضي كه مانع از حركت بوده يا حركت، مضر تشخيص داده شود.
3- حوادث قهري از قبيل سيل و زلزله كه مانع از حضور در دادگاه باشد.
4- وقايع خارج از اختيار وكيل كه مانع از حضور وي در دادگاه شود.
وكيل معذور موظف است عذر خود را به طور كتبي با دلايل آن براي جلسه محاكمه به دادگاه ارسال دارد. دادگاه در صورتي به آن ترتيب اثر ميدهد كه عذر او را موجه بداند. در غير اين صورت جريان محاكمه را ادامه داده و مراتب را به مرجع صلاحيتدار براي تعقيب انتظامي وكيل اطلاع خواهد داد. در صورتي كه جلسه دادگاه به علت عذر وكيل تجديد شود، دادگاه بايد علت آن و وقت رسيدگي بعدي را به موكل اطلاع دهد. در اين صورت، جلسة بعدي دادگاه به علت عدم حضور وكيل، تجديد نخواهد شد.
1- این ماده تنها در خصوص وکلاء میباشد. بنابراین اصیل و نمایندگان دیگر نمیتوانند از مقررات مذکور در این ماده استفاده نمایند.
2- وکلاء به غیر از جهات مذکور در این ماده نمیتوانند تقاضای تجدید جلسه دادگاه را نمایند.
3- بازداشت شدن وکیل از جمله حوادث خارج از اختیار وکیل میباشد.
ماده42) در صورتي كه وكيل همزمان در دو يا چند دادگاه دعوت شود و جمع بين آنها ممكن نباشد، لازم است در دادگاهي كه حضور او برابر قانون آيين دادرسي كيفري يا ساير قوانين الزامي باشد، حاضر شود و به دادگاههاي ديگر لايحه بفرستد و يا در صورت داشتن حق توكيل، وكيل ديگري معرفي نمايد.
1- در صورتي كه وكيل در دو يا چند دادگاه حقوقي دعوت شود و جمع بين اوقات ممكن نباشد، در دادگاهي كه حضور خود را لازم ميداند حاضر ميشود و به دادگاههاي ديگر لايحه ميفرستد يا در صورت داشتن حق توكيل، وكيل ديگري را اعزام ميدارد.
ماده43) عزل يا استعفاي وكيل يا تعيين وكيل جديد بايد در زماني انجام شود كه موجب تجديد جلسه دادگاه نگردد، در غير اين صورت دادگاه به اين علت جلسه را تجديد نخواهد كرد.
1- اگر جلسة محاكمه تعيين شده باشد، استعفاي وكيل موجب به تأخير افتادن آن نميشود ليكن اگر جلسة محاكمه معين نشده باشد و دادرسي در جريان باشد استعفاي وكيل موجب توقيف حداكثر يكماهة دادرسي ميگردد.
ماده44) در صورتي كه يكي از اصحاب دعوا در دادرسي دو نفر وكيل معرفي كرده و به هيچ يك از آنها به طور منفرد حق اقدام نداده باشد، ارسال لايحه توسط هر دو يا حضور يكي از آنان با وصول لايحه از وكيل ديگر براي رسيدگي دادگاه كافي است و در صورت عدم وصول لايحه از وكيل غايب، دادگاه بدون توجه به اظهارات وكيل حاضر، رسيدگي را ادامه خواهد داد. چنانچه هر دو وكيل يا يكي از آنان عذر موجهي براي عدم حضور اعلام نموده باشد، در صورت ضرورت، جلسه دادرسي تجديد و علت تجديد جلسه و وقت رسيدگي به موكل نيز اطلاع داده ميشود. در اين صورت جلسه بعدي دادگاه به علت عدم حضور وكيل تجديد نخواهد شد.
1- در صورتی که یکی از طرفهای دعوا در دادرسی دو وکیل معرفی نموده و به هر یک نیز منفرداً حق اقدام داده باشد، غیبت یکی از آنان موجب تجدید جلسه دادگاه نخواهد بود.
2- طبق ماده670 ق . م در صورتی که دو نفر به نحو اجتماع وکیل باشند، به موت یکی از آنها وکالت دیگری نیز باطل میشود.
ماده45) وكيلي كه در وكالت نامه حق اقدام يا حق تعيين وكيل مجاز در دادگاه تجديدنظر و ديوان عالي كشور را داشته باشد، هرگاه پس از صدور رأي يا در موقع ابلاغ آن استعفاء و از رؤيت رأي امتناع نمايد، بايد دادگاه رأي را به موكل ابلاغ نمايد. در اين صورت ابتداي مدت تجديد نظر و فرجام، روز ابلاغ به وكيل ياد شده محسوب است مگر اين كه موكل ثابت نمايد از استعفاي وكيل بياطلاع بوده. در اين صورت ابتداي مدت از روز اطلاع وي محسوب خواهد شد و چنانچه از جهت اقدام وكيل ضرر و زياني به موكل وارد شود، وكيل مسؤول ميباشد. در خصوص اين ماده، دادخواست تجديدنظر و فرجام وكيل مستعفي قبول ميشود و مدير دفتر دادگاه مكلف است به طور كتبي به موكل اخطار نمايد كه شخصاً اقدام كرده يا وكيل جديد معرفي كند و يا اگر دادخواست ناقص باشد، نقص آن را برطرف نمايد.
1- اين ماده فقط ناظر به استعفاي وكيل ميباشد و موارد ديگر غير از استعفا وكيل را شامل نميشود.
2- استعفاي وكيل پس از صدور رأي يا در موقع ابلاغ آن، در صورتي كه وكيل مزبور حق تجديدنظر يا فرجامخواهي داشته باشد يا وكيل در توكيل باشد مؤثر در مقام نيست.
3- اهمال، قصور و تقصير وكلاي دادگستري در انجام وظايف وكالتي ميتواند از سه جنبة حقوقي، كيفري و انتظامي موجب مسؤوليت آنان گردد.
ماده46) ابلاغ دادنامه به وكيلي كه حق دادرسي در دادگاه بالاتر را ندارد يا براي وكالت در آن دادگاه مجاز نباشد و وكيل در توكيل نيز نباشد، معتبر نخواهد بود.
1- در صورتي كه به دلايل قيد شده در اين ماده، ابلاغ به وكيل معتبر نباشد، دادنامه بايد به موكل ابلاغ شود.
ماده47) اگر وكيل بعد از ابلاغ رأي و قبل از انقضاي مهلت تجديد نظر و فرجام خواهي فوت كند يا ممنوع از وكالت شود يا به واسطه قوه قهريه قادر به انجام وظيفه وكالت نباشد، ابتداي مهلت اعتراض از تاريخ ابلاغ به موكل محسوب خواهد شد.
تبصره- در مواردي كه طرح دعوا يا دفاع به وسيله وكيل جريان يافته و وكيل ياد شده حق وكالت در مرحله بالاتر را دارد كليه آراي صادره بايد به او ابلاغ شود و مبدأ مهلتها و مواعد از تاريخ ابلاغ به وكيل محسوب ميگردد.
1- موارد مذكور در اين ماده منصرف از استعفاي وكيل ميباشد زيرا حكم آن در ماده 45 همين قانون بيان گرديده است.