شناسايي:عبارتست از عملي كه بموجب آن، دولتهاي قديمي وجوديك جامعه سياسي ومستقل راكه قادربه رعايت حقوق بينالملل است درسرزمين معيني تاييدميكندواراده خودرامبني بر شناسايي آن، بعنوان عضوجامعه بينالمللي اعلام ميكنند.
2-1اشكال ايجاد كشورجديد:
*استعمارزدايي
*ادغام واتحادوكشور
*تجزيه قسمتي ازيك كشور
*تجزيه يك كشوربه دوياچندكشورجديد
*ادغام دوياچندكشور
*شكل گيري يك دولت جديدبراساس يك معاهده بينالمللي
*تاسيس يك دولت توسط يك مرجع بينالمللي
3-1شرايط شناسايي دولتهاي جديد:
الف)استقلال دولت جديد
ب)ثبات داخلي دولت ها
ج)وجودسرزمين معين
نكته : درارتباط باشناسايي 2 نظريه موجوداست:
1-نظريه ايجادي ياتاسيسي:كه بموجب اين نظريه عمل شناسايي بمنزله اعطاي شخصيت بينالمللي به دولت جديدالتاسيس است.
2-نظريه اعلامي:كه بموجب اين نظريه كشوربه محض اجتماع عناصر(جمعيت-سرزمین-حكومت)تاسيس ميشود و شناسايي تنهااعلام ورودآن کشوربه جامعه بينالمللي است. كه اين نظريه موردپذيرش حقوقدانان قرارگرفته است.
4- محدوديتهاي شناسايي:
الف)منع شناسايي زودرس:يعني شناسايي بايدبعدازايجاديك كشورصورت بگيردنه قبل ازاجتماع عناصرتشكيل دهنده يك كشور.
ب)منع استردادشناسايي:كه نقطه مقابل شناسايي زودرس است وپس گرفتن شناسايي توسط كشورشناسنده، عملي غيرقانوني است وقابل قبول نيست.
نكته: استردادشناسايي قطع روابط ديپلماتيك وكنسولي رابدنبال خواهدداشت اماقطع اين روابط بمنزله استرداد شناسايي نيست.
ج)منع شناسايي دولتهاي ايجادشده بواسطه زور:كه دراين زمينه ديوان اعلام كرده است كه هرگاه منشاءتشكيل يك كشورزورباشدوياعدم توجه آن كشوربه قطعنامههاي مجمع عمومي وشوراي امنيت، دولتهاي ديگرحق شناسايي آن دولت راندارند. اين نظريه به نظريه استيسمون مشهوراست.
د)منع شناسايي بدستورسازمان ملل متحد:منشورسازمان ملل به شوراي امنيت اجازه اعمال مجازاتهاي غيرنظامي رادر مواردي خاص ميدهد. كه يكي ازاين اقدامات عدم شناسايي آن دولت است.
5-آثار حقوقي شناسايي:
يكي اينست كه به دولت شناخته شده اجازه ميدهدازصلاحيتهاي بينالمللي بهره مند شود. ديگراينكه كشورشناسانده ميتواند عليه اواقامه دعوي كندوبهمين ترتيب كشوريكه موردشناسايي قرارگرفته است ميتواند به دادگاههاي كشورشناسانده رجوع كند.