حقیقت و مجاز

حقيقت و مجاز:

اگر لفظي در معنايي كه براي آن وضع شده (خواه تعييني خواه تعيني) به كار رود مي‌گويند موضوع (لفظ) حقيقت است مانند ... [1] وليكن اگر الفاظ براي معاني حقيقي خود (موضوع‌له) به كار نروند مي‌گويند مجاز است[2] وليكن در هر حال استفاده الفاظ در معناي مجازي محكوم به اصول و قواعدي است[3] چرا كه در غير اين صورت، كلام لغو و بيهوده خواهد بود.

جهت تميز و تشخيص حقيقت از مجاز معيارهايي از قبيل تبادر (سبقت در ذهن، اولين معنايي كه به ذهن مخاطب مي‌رسد يا به عبارتي معنايي كه قبل از معاني ديگر بر ذهن خطور مي‌نمايد) و صحت سلب يا صحت حمل (اگر حمل لفظ بر آن معنا صحيح و سلب آن باطل باشد نشان حقيقت و اگر حمل باطل و سلب صحيح باشد حاكي از مجاز است) وجود دارد[4].

 

[1]) حقيقت اقسامي دارد كه عبارتند از حقيقت لغويه (كاربري لفظ در برابر معنايي كه در لغت‌نامه آمده) حقيقت عرفيه (معنايي كه در اثر مرور زمان در عرف براي لفظي ايجاد مي‌گردد) و حقيقت شرعيه (الفاظي كه خود شارع براي بيان معاني خاصي وضع نموده مانند صلوات) البته حقيقت شرعيه را نبايد با حقيقت متشرعه اشتباه نمود چرا كه حقيقت متشرعه، واضع آن فرد خاصي نيست و شامل الفاظ داراي معناي شرعي است كه در زبان مردم جاري گشته است.

[2]) در ادبيات، مصداق آن تشبيه است.

[3]) بدين ترتيب كه بايد ميان لفظ و متعلق مجازي (موضوع‌له) رابطه يا شباهتي موجود باشد البته آن رابطه و علاقه بايد قوي باشد.

[4]) سيدمصطفي محقق‌داماد، اصول فقه، دفتر اول صص 33 و 34