اصول لفظیه
اصول لفظيه:
هر گاه لفظي را كه گوينده از آن استفاده ميكند داراي معاني مختلفي اعماز حقيقي (اوليه)، مجازي (ثانويه) باشد و شنونده شك كند كه منظور گوينده (متكلم) كدام معنا است، يك پناهگاه و مأمني براي شنونده تحت عنوان لفظيه اصوليين بنا گرديده كه شنونده در هنگام شك به آن پناه ميبرد و بدينوسيله خود را از حالت شك و ترديد بيرون ميكشد كه مبنا و ملاك اعتبار همة آنها بناء عقلاء است به عبارتي، اصولي كه براي اثبات مراد متكلم از لفظ استفاده ميشود[1] كه مهمترين آنها عبارتند از: اصل حقيقت، اصل عموم، اصل اطلاق، اصل عدم تقرير، اصل ظهور.
الف) اصل حقيقت (اصالة الحقيقة): اگر لفظي داراي دو معنا هم حقيقي و هم مجازي باشد و هيچگونه قرينهاي مبني بر معناي مجازي وجود نداشته باشد و اگر هم قرينه وجود داشته وليكن به هر دليلي به شنونده و اصل نشده باشد، شنونده براي رهايي از اين حالت شك و ترديد به اصل حقيقت پناه ميبرد به عبارتي اصل بر آن است كه لفظ در معناي حقيقي به كار رفته است و اين اصل حجت است[2].
ب) اصل عموم (اصالة العموم): اگر لفظي به صورت عموم به كار رود: شنونده بايد آن لفظ را حمل بر عموم كند اين اصل از آنجا اهميت دارد كه در فقه و حقوق، اكثر احكام در قالب عموم تشريع ميگردد و هيچكس حق ندارد بدون وجود قرينهاي، استثنايي براي آن قائل شود مانند م 20 ق.م مقرر ميدارد «كليه ديون ... از حيث صلاحيت محاكم در حكم منقول است»[3].
ج) اصل اطلاق (اصالة الاطلاق): اگر گوينده لفظي را بدون هيچگونه قيد محدود كنندهاي استفاده كند و شنونده هم شك كند لفظ مقيد است يا خير، به اصل اطلاق پناه برده و بايد لفظ را حمل بر اطلاق كند مگر اينكه قيد و وصفي آورده شود.
د) اصل عدم تقرير: اگر شارع و قانونگذار الفاظي را بيان نمايد به گونهاي كه براي شنونده مقصود وي روشن شود، و در اين حالت شك كند كه آيا واژه يا جملاتي در تقرير (مخفي) است يا خير، اصل عدم تقرير است.
هـ) اصل ظهور (اصالة الظهور)[4]: هر جا كه لفظي به كار ميرود اعم از آنكه افراد عادي يا قانونگذار يا شارع باشد، اصل بر آن است كه شنونده به ظاهر كلمات و الفاظ اعتماد ميكند و متكلمين طبق عرف متداول جامعه و مردم سخن ميگويند.
[1]) كتاب محقق داماد، ص 41، دفتر اول.
[2]) يعني اگر شنونده به اين اصل عمل كند، مسئوليتي متوجه او نخواهد بود و برعكس اگر بدون وجود قرينه، شنونده لفظ را بر معناي مجازي حمل كند قابل مؤاخذه است.
[3]) الفاظ هر، همه، كل، كليه و كلما از نشانههاي استعمال الفاظ در حالت عموم است.
[4]) ويژگي خاص و مهم اصالة الظهور آن است كه اصول ديگر مانند اصل عموم، اصل اطلاق، اصل حقيقت و ... به اين اصل برميگردند (اصل اعتماد به ظاهر) در مورد اصل عدم تقرير نيز شباهت زيادي وجود دارد وليكن وجه افتراق در آن است كه در اصل عدم تقرير، شك در وجود يا عدم وجود كلمه يا جمله است وليكن در اصل ظهور، بحث اين است كه منظور گوينده، همان ظاهر جملات است يا مراد چيز ديگري است.
ارسال دیدگاه