روانشناسی موفقیت نوبت (۱۱): اعتمادبنفس

به نام خدا 


روانشناسی موفقیت: مجموعه یادداشت های مدیریت فکر، جسم و روان برای رسیدن به اهداف 


دکتر بودا وثوق احمدی (کانال تلگرام)


 یادداشت نوبت یازدهم: اعتمادبنفس   


بازیابی اعتمادبنفس    


کودکان را میتوان به جرات شجاع ترین موجودات روی زمین دانست چرا که از چنان اعتمادبنفس بالایی برای انجام دادن و یادگیری کارهای جدید برخوردارند که اغلب بزرگسالان به آنها غبطه می خورند. راز این اعتمادبنفس بالا را میتوان در عدم شناخت خطرات و درپی آن عدم ترس از عواقب و نتایج حاصل از انجام تجربه های جدید جستجو کرد. به عبارت دیگر مادام که کودک مثلا آتش را لمس نکرده است، بی هیچ ترسی دست به سوی آن برده و برای گرفتن آن اقدام می کند. به محض برخورد انگشتان با آتش سوزان، درد و سوزش حاصله در ذهن و ضمیر کودک حک شده و این چنین است که هراس از لمس آتش و درپی آن پرهیز از تکرار این تجربه در وی درونی می شود. هرچند این سازوکار یادگیری، نقش کلیدی در بقای کودکان و تداوم نسل انسان داشته است اما آرام آرام کودک را از اوج اعتمادبنفس اولیه دورکرده و در صورت بی توجهی، در سنین بزرگسالی وی را با مشکلات عدیده ای که همگی بر اثر ضعف اعتمادبنفس است مواجه می کند. نکته مهمی که باید به آن توجه کنیم اینست که برخلاف کودکان، ما بزرگسالان در بیشتر موارد از خطرات و عواقب نامطلوب انجام کارها آگاهیم و این آگاهی، جرات و جسارتی که را که در کودکان می بینیم را از ما میگیرد.  یکی از راههای بازیابی اعتمادبنفس، نادیده گرفتن و هیچ انگاشتن ترس و واهمه ایست که در اثر آگاهی به عواقب و مخاطرات انجام کارها همیشه مانع اقدام عملی ما شده است. مثال ملموس برای اغلب ما،  ترس از عدم قبولی در آزمون های مهم کاری و درسی است که می تواند موجب عملکرد ضعیف در آزمون  و یا تصمیم به انصراف از اقدام برای شرکت در آزمون شود. باوجود اینکه  آگاهی و واقع بینی نسبت به نتایج ناکامی در آزمون می تواند بالقوه مفید باشد، اما زمانی که تا آنجا پیش برود که اعتمادبنفس کودکانه ما را زائل کند، تبدیل به دلیل اصلی ناکامی و «بی عملی» ما میشود. در این حالت است که فراموشی عمدی این عواقب و نادیده گرفتن ارادی تبعات ناکامی احتمالی، اعتمادبنفس هر روزه ما را برای آماده سازی خود افزایش می دهد. نکته دیگری که در زمینه تقویت اعتمادبنفس از کودکان می توان آموخت، مربوط به روش یادگیری کودکان است.  بطور مثال، کودکان برای یادگرفتن زبان و شروع به صحبت کردن و یا فراگیری ایستادن و راه رفتن، خود را در محیط یادگیری غرق می کنند و با قدمهای ابتدائی بسیار شکننده اما پیگیر و مداوم، هر روز اندکی جلوتر رفته و یا حرفی یا کلمه ای جدید بر زبان جاری می کنند تا روزی که ذهن و زبان و جسم آنها به پختگی و مهارت کامل در تکلم و راه رفتن برسد. یکی شدن با محیط کار و عمل و درس و غرق شدن و غوطه وری در مطالب درسی برای ساعتهای طولانی و در طی روزهای متوالی، البته با برنامه دقیق از قبل مشخص شده، و پرهیز از هرگونه عوامل پریشان کننده، ذهن و روان ما را آنچنان درگیر فرآیند خوب یادگیری می کند که فرصتی برای فکر به عواقب منفی ناشی از ناکامی برای ما باقی نمی گذارد. پس بیائید با بکار بستن این ترفند ساده که از کودکان میتوانیم بیاموزیم، اولا شهامت و جسارت اقدام را در خود تقویت کرده و ترسها و خوفها را به هیچ انگاریم و ثانیا با غرق کردن خود در دریای مطالب درسی و قرارگرفتن در معرض افردا، نشستها گردهمایی ها، سخنرانیهای، فیلمها و کتابهای مرتبط به مباحث مورد سؤال در آزمون، همچون کودکان یادگیری خود و بتبع آن اعتمادبنفس خود را به بالاترین سطح ممکن ارتقاء دهیم.


از کودکان بیاموزیم


همه ما بزرگسالان در دوران کودکی خود، دارای صفات ذاتی مفید و مهمی بوده ایم که ما را در آن دوران برای فراگیری مهارت های مختلف زندگی یاری رسانده و موجب تکامل ذهنی، جسمی، روانی و عاطفی ما شده اند. به مرور اما بر اثر عوامل گوناگون محیطی و نیز عوامل زیستی و وراثتی، این خصلتها در بزرگسالی از وجود ما رخت بربسته و ما را چون کودکی آسیب پذیر در معرض حمله عوارضی چون فقدان اعتمادبنفس قرار داده است. با برشمردن تعدادی از این خصلت ها و مقایسه آن در کودکان و بزرگسالان میتوان از طریق تمرین و تکرار آنچه کودکان بدون برنامه ریزی قبلی انجام می دهند، باردیگر به این صفتهای مفید و کاربردی مجهز شد. تعدادی از این صفات و تفاوتهای کودکان و بزرگسالان در بروز دادن آنها را در زیر مرور می کنیم:




  • بهانه ها: کودکان در مواجهه با ناکامی ها، بدون اتلاف وقت و فلسفه بافی و تراشیدن دلایل مختلف دوباره و چندباره دست به اقدام عملی میزنند تا آنکه به خواسته خود برسند. بزرگسالان اما برای شکست ها و ناکامی های خود، انواع و اقسام بهانه ها و دلایل، از کمبود امکانات گرفته تا کمبود وقت، کمبود انرژی، فراهم نبودن محیط و شرایط و بهانه های دیگری از این دست را که برای همه ما آشنا هستند ذکر کرده و از اقدام دوباره و چندباره شانه خالی می کنند.

  • احساس نیاز: کودکان برای بدست آوردن هدف مورد نظر، از جان و دل به آن احساس نیاز کرده و آنچنان طالب دستیابی به آن هدف هستند که گویی نیازمند هوا هستند برای تنفس. درصد زیادی از بزرگسالان اما، خواسته هایشان در سطح رویا و آرزو باقی مانده و برای بدست آوردن آن به آب و آتش نمی زنند.

  • خلاقیت: کودکان در صورت مواجه شدن مکرر با شکست، تقریبا بدون اتلاف وقت اقدام به یورش به سمت هدف مورد نظر از طریق پیدا کردن راه خلاقانه ی دیگری کرده و برای تغییر مسیر و روش، انعطاف پذیری کم نظیری از خود بروز می دهند که نشان از خلاقیت ذاتی همه انسانها دارد. اغلب ما بزرگسالان اما، با آزمودن فقط یک مسیر و ناکام شدن در آن، همه راهها را بسته پنداشته و یا کلا به راه دیگری فکرنکرده و از قوه خلاقیت ذاتی خویش هیچ گونه بهره ای نمیبریم. نتیجه آنکه، خیلی زود با مواجه شده با اولین شکستها  دست از تلاش برای محقق کردن آرزوهای خود می کشیم.

  • کنجکاوی: کدام یک از ما میتوانیم میزان کنجکاوی خود برای پیدا کردن راه حال لازم برای رسیدن به مقصود در دوران کودکی و خردسالی با دوران بزرگسالی خود مقایسه کنیم؟ کودکان سرشار از حس کنجکاوی توام با شور و اشتیاق بوده که آنها را به کشف دنیای اطرافشان رهنمون می شود. زنده کردن کنجکاوی های کودکانه، شرط لازم برای پیگیری اهداف و لذت بردن از مسیریست که در آن گام نهاده ایم.

  • عشق و علاقه: کودکان به کاری که به آن مبادرت می کنند عشق ورزیده وبه هیچ وجه حاضر به رها کردن آن نیستند. عاشقانه کارکردن و دوست داشتن آگاهانه ی عملی که یا به صورت دائمی و یا کوتاه مدت مشغول انجام آن هستیم  و نیزعلاقمندی به همه جنبه های آن کار، لازمه موفقیت و رضایتمندی از خود و از بازده کاری خود است که آنرا میتوان از مشاهده رفتار کودکان آموخت.

  • بی زمانی: همه ما کودکانی را دیده ایم که دقیقه ها و ساعتهای زیادی را غرق در بازی یا تمرین انجام کاری سپری کرده و دغدغه زمان و گذر دقیقه و ساعتها را نداشته اند. در بزرگسالی اما، ما کمتر حوصله ی غوطه وری و غرق شدن در لذت انجام فعالیتی که در جهت اهدافمان است را داشته و آنچنان به استفاده از انواع و اقسام وسایل ارتباطی معتاد شده ایم که عملا نمیتوانیم یک ساعت از وقت خود را کامل و بدون دغدغه صرف تمرکز روی هدف خوش کنیم.  در بسیاری موارد این امر ریشه در فقدان عشق و علاقه  و انگیزه لازم به کاری که به انجام آن مشغولیم دارد.

  • پشتکار و تحمل رنج: کودکان برای بدست آوردن خواسته های خود پشتکار زیادی داشته و رنج انجام چندباره ی آن عمل را به جان می خرند و فکر از دست دادن وقت و انرژی و پول و غیره نیستند. ما بزرگسالان اما،  گاه فقط با یکبار اقدام و گرفتن جواب منفی به کلی پشیمان شده و عقبگرد می کنیم، غافل از آنکه درکودکی برای بدست آوردن خواسته هایمان،  چون کوهی سخت در برابر مشکلات قدعلم میکردیم!




توصیه ها 


اعتمادبنفس از بدو کودکی با ماست اما همانگونه که گفته شد، به مرور در جسم و جانمان کمتر و کم یاب تر شده است. امروز که این یادداشت را می خوانید، برای ساعتی خواندن دروس را متوقف کنید و محیطی که در آن درس می خوانید را ترک کنید و به فضایی آرام و دلخواه بروید. تلفن همراه و سایر وسایل الکترونیک خود را همراه نبرید یا کاملا آنها را برای یک ساعت خاموش کنید. درذهن خود سفری کنید به دوران کودکی یا نوجوانی خود و در این بازگشت مروری کنید بر رفتار خود در آن زمان که چگونه رفتار و تصمیمات شما ناخودآگاه و بدون برنامه ریزی قبلی آکنده بود از انجام و بکار بستن  صفاتی که در متن بالا به آنها اشاره شد. در فکر خود مسیری  که طی شد و شما آرام آرام این خصلت ها و نهایتا اعتمادبنفس خود را گم کردید را مرور کنید. از جسارت و شهامت خویش در آن سالهای نه چندان دور الهام بگیرید. بله، با مرور این فیلم ذهنی درمی یابیم که چه به سادگی اینهمه صفات عالی کودکانه را به نازلترین قیمت از کف داده ایم. اما خبر خوب آنست  که به راحتی با تمسک به یادآوری و مرور این صفات در دوران کودکی خود می توانیم آنها را زنده کرده و اعتمادبنفس خود را تقویت کنیم. عواقب و پی آمد های مضر ناکامی ها را نادیده بگیرید و جسارت کودکانه خود را در انجام کارها، ولو بی نتیجه، تقویت کنید. خود را غرق در کار و فعالیت کنید و از گذر زمان ترسی به دل راه ندهید. درس خواندن و قبولی در آزمون را چون هوا برای تنفس طالب باشید و برای آن رنج و زحمت توام با لذت را بجان بخرید. آرزومند بازیابی اعتمادبنفس از دست رفته برای همه مان هستم و در انتظار شنیدن اخبار خوب موفقیت های شما می مانم (bouda@tnovin.com).


بودا وثوق احمدی 


دوشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۵